لحظه ها بدرقه راه سبز تان

به صفحه لحظه ها خوش آمدید؛ لحظه ها، نگاهی به دیروز و امروز دارد به امید عدالت ،آزادی وآگاهی فلش می زند. لحظه ها برای یاد و مشق زندگی به میان امده است.

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

حسین زا هدی

بهسود سکوتم را ببخش!



بهسود، مظلومیت اش را تکرار میکند و ما نیز تکرار میشویم در آزمونگاه انسانیت مان ، بهسود میسوزد، دود میشود و ما نیز بی تفاوتیم و میسازیم در سوختن اش.،

بهسود، آواره میشود، و آوره گی اش قدمت چندین ده ساله دارد و ما نیز در امتداد این سالها مردودیم، در آزمونگاه تاریخ اش.

گرگان هار صحرای با دهن کف کرده دامن سبز بهسود را می بویند، مبدا نشانه ی از حیات در او دیده شود و ما، تکیه داده ایم به متکای نرم تیکه داران قومی ، که چه اشتباهی بزرگیست!

بهسود، میدانم و میدانند، که فرزندان تو نه تریاک تولید میکنند و نه تروریستی را زاده ی ، اما، رسانه ها و نهاد های مسوول داخلی و جهانی نیامدن اندوه دیرینه ی تورا فریاد کنند آنطور که باید میکردند.

آری بهسود ! فرزندان ات را کشتند و بستند و بردند، اما فقیه هان نخواستند خواب های فقیههانه ی خویش را تعبیر دیگر نماید.

بهسود، "تنها صدای آوارۀ یک قشر نیست بلکه نالۀ انسانی است " درگلوگاه به نام افغانستان که می سوزد، اما، نه دیده بانان حقوق بشر و نه دموکراسی گستران جهانی ناله ی کودکان و زنان پا برهنه و آوره ی این کوه پایه های مرکزی را شنیدند.

افشار، تکرار میشود در بهسود و بهسود، ادامه ی تراژدی یکاولنگ ، مزارشریف ، شمالی ... اما چه کسی این منظومه ی غم را خواهد سرود.

بهسود، قامت سبز و به فلک کشیده ات، خمیده است، از جور نامردان روزگار، اما، چه کس و کسانی در سوگ تو شریک خواهد شد و تسلیت خواهند گفت؟ شاعر، نویسنده یا هنرمندی؟؟؟

بهسود، زخم پار و کهنه ی پیکرات را فریاد نکردم، خنجر و دشنه ی دیگر، بر تو فرودادند،

آه !

بهسود !

سکوتم را ببخش.
منبع :
http://hussainzahedi.blogfa.com/

هیچ نظری موجود نیست:

©

هرنوع بهره گیری ازمتن یا عکس این وبلاک با ذکرمنبع و یا نام صا حب اثر بلا ما نع است

Kuvien ja kirjoitusten kopiointi ilman tekijän nimeä on ehdottomasti kielletty