لحظه ها بدرقه راه سبز تان

به صفحه لحظه ها خوش آمدید؛ لحظه ها، نگاهی به دیروز و امروز دارد به امید عدالت ،آزادی وآگاهی فلش می زند. لحظه ها برای یاد و مشق زندگی به میان امده است.

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

اعلامیه شماره (4)


ملت مسلمان و متدین  افغانستان !

با تهاجم  مسلحانه افراد مهاجم تحت نام کوچی در مناطق بهسود،دایمرداد،خوات و ناهور نمایندگان شما در شورای ملی دست به تحصن زد،با گذشت سه روز نتیجه مطلوب به دست نیامده و سر انجام بعد از مشوره شما ،اقدام به جلسه مشورتی گردید. که در پی آن اجتماع دها هزار نفری مردم صورت گرفت . نمایندگان شما ضمن سپاس وتشکر از حضور گسترده شما ملت آگاه در تجمع روز پنج شنبه مورخ30 ثور اظهار می دارند:
ساعاتی پس از این گردهمایی فرمانی از جانب رئیس جمهور کشور صادر گردید که پاسخ مثبتی به خواسته های شما ونمایندگان شما بود که از این فرمان متشکریم . اما طوریکه به ملاحظه رسید با گذشت (48) ساعت از صدور فرمان ، مسئله کامل خروج مهاجمین تحقق نیافت وارگانهای  مجری این فرمان نیز تا کنون اقدام قاطع و مناسبی انجام نداده اند. بنا بر این نمایندگان جامعه هزاره با تأکید بر تحقق فرمان رئیس جمهور فیصله نمودندتا:
  1. تحصن نمایندگان تا خرج کاملی متحاجمین مسلح از مناطق مورد منازعه ادامه دارد.
  2. از مقام ریاست جمهوری می خواهیم تا از ارگانهای مؤظف در مورد عدم تطبیق فرمان باز خواست نماید.
  3. با توجه به عدم تطبیق فرمان ،نمایندگان مردم محض احترام به صدور فرمان که یک گام مثبت است تا 24 ساعت دیگر منتظر خرج کامل مهاجمین از مناطق مورد منازعه می باشد.
  4. در صورتکه تا 24 ساعت دیگر عملیات خروج تکمیل نگردد، در رابطه به گسترش اعتراضات مدنی در سراسر کشور تصمیم خواهیم گرفت.

و من الله توفیق
نمایندگان جامعه هزاره در شورای ملی

اعلامیه شماره "2" نمایندگان

بسم تعالی وله الحمد

اعلامیه شماره "2" نمایندگان جامعه هزاره درشورای ملی افغانستان
چهارشنبه مورخ 29/2/1389
ملت مسلمان افغانستان سلام بر شما.
نمایندگان جامعه هزاره در شورای ملی از ابراز همدردی وحمایت شما از داعیه برحق اعتراض علیه مهاجمین مسلح در دایمرداد ،بهسود ،خوات و ناهور وهمچنان حضور علما ،دانشمندان،موسفیدان،بزرگان اقوام ومحصلین درمقر شورای ملی به این منظورصمیمانه سپاسگذار اند.
مردم عزیز وآزاده ! امروز که تحصن نمایندگان وارد سومین روز خود میگرددواین حرکت مدنی موجب گردید تا توجه حکومت ومردم به فاجعه جاری ولشکرکشی مهاجمین مسلح تحت نام کوچی جلب گردیده که درنتیجه مساعی فوق الذکر ماشاهد اقدامات ذیل درین مورد بودیم :
حضور رئیس ولسی جر گه باپیام رئیس جمهوردرجمع نمایندگان متحصن ،حضو روزیردولت درامور پارلمانی وهمچنان حضور وزیر امور داخله درشام 27/2/1389 درمقر شورای ملی ووعده اقدامات جدی حکومت درامرخروج فوری قوای مهاجم ،جبران خساره ،پیکرد قانونی متجاوزین ومتخلفین وآغازاقدامات جدی حکومت بخاطرحل بنیادی قضیه .
- رفتن هیأت عالیرتبه حکومت دردایمیر به روز سه شنبه مورخ 28/2/1389 تحت ریاست استاد محمد کریم خلیلی معاون دوم رئیس جمهور ،با ترکیب وزیر امورداخله ،لوی درستیزقوای مسلح افغانستان ونمایندگان از کوچی ها وبازدید وضعیت منطقه توسط هیأت واظهارات ،هیأت مذکور بعدازبرگشت مبنی بر تصمیم تحقق آتش بس ،جابجاسازی قوت های حایل ،خروج فوری وبدون قید وشرط مهاجمین ازمناطق اشغال شده ازاقدامات بود که طی دوروز گذشته شاهد آن بودیم .
امانگرانی نمایندگان زمانی تشدید می یابدکه بعد ازبرگشت هیأت عالیرتبه بازهم گزارش های ازمنطقه میرسد که حاکی ازادامه خشونت وغارت اموال مردم توسط مهاجمین بوده که این امر اظهارات هیأت وجانب حکومت را زیرسوال می برد .
انتظارما بارفتن هیأت درمنطقه بهسود چیزی غیرازخروج فوری مهاجمین وبرگشت عاجل آواره گان نبود.
اما به نظر میرسد تاامروز چهارشنبه نه خروج مهاجمین ،نه برگشت بیجا شدگان ونه هم ارزیابی خسارات وارده آغازگردیده است.
بناً مانمایندگان مواضع خودرابه شرح ذیل ابلاغ وبه اطلاع شما میرسانیم .
1- تحصن ماهمچنان تاتحقق وعده های حکومت که شامل خروج وختم عملیه خروج مهاجمین وتضمین حل اساسی قضیه می باشد ،ادامه خواهد یافت .
2- ماباتاکید خواستار جا به جای فوری بیجاشدگان وجبران خسارات وارده بر مناطق آسیب دیده می باشیم .
3- ما مصرانه خواهان حل نهای مشکل کوچی ها وده نشینان درمطابقت باماده 14 قانون اساسی وقطع تهاجم مهاجمین درمنطقه می باشیم .
ازهموطنان عزیزخود خواهشمندیم تامنتظر انکشافات بعدی بوده ،نمایندگان ازتصمیم بعدی خود شما را در جریان قرارخواهند داد.
والسلام
نمایندگان جامعه هزاره درشورای ملی افغانستان

خلیلی مدافع مردم یا پیش آهنگ طالبان در بهسود!

هادی میران

تهاجم کوچی ها در بهسود و قتل و غارت سیستماتیک مردم بهسود توسط آنها ازخبرهای داغ هفته های اخیر بود که از نظرگاه های متفاوت نگریسته شد. هجوم کوچیها در مناطق هزاره نشین از مصیبت های تاریخی این مردم میباشد که علیرغم دیگرگشت زمان هنوز پایانی برای آن متصورنیست. این پدیده سیاه قبل از اینکه در پرتو تئوری های جامعه شناسیک قابل پرداخت باشد بیشترینه با بازیهای سیاسی پیوند دارد که از آن در مقاطع مختلف به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده گردیده است. تحلیل کوچی و کوچیگری در افغانستان از مناظر جامعه شناسیک مستلزم بازخوانی فرهنگ، سنت و خصلت های رفتاری جامعه قبایلی پشتون میباشد که متاسفانه تا هنوز بصورت تئوریک به آن پرداخته نشده است. اما آنچه که دراین متن مورد پرداخت قرار میگیرد، پس زمینه های سیاسی هجوم کوچیها دربهسود میباشد که به عنوان بخشی ازیک بازی پیچیده کلان سیاسی توسط تیم آقای کرزی طراحی گردیده و عملی گردید.
محوراین بازی کلان سیاسی تدویر مجلس مشورتی صلح میباشد که از همان آغاز با مخالفت دولت امریکا مواجه گردید. اما از آنجاییکه برگزاری این مجلس اقدام حیاتبخش در گستره علایق سیاسی تیم آقای کرزی محسوب میگردد و بر بسیاری از رفتار و تصامیم بعدی دولت میتواند مهر مشروعیت بگذارد، گزینه های متفاوت و قاعده های متعدد رفتاری برای فراهم آوردن شرایط برگزاری این مجلس تعریف و تدوین گردید که هجوم کوچیها در بهسود یکی از همین گزینه ها میباشد. البته کسانی که در بهسود هجوم بردند صرف کوچیها نبودند بلکه دسته های منظم طالبان بودند که تحت پوشش نام کوچی وارد بهسودگردیدند تا دامنه های ناامنی را از مناطق مرکزی تا شمال گسترش دهند. آقای حنیف اتمر وزیر داخله افغانستان تعداد مهاجمین را هزار نفر گفت اما منابع موثق تعداد آنها را بالغ برسه هزار نفر ذکرکرده اند.
آقای کرزی در سالهای حاکمیت خود موارد زیادی از استراتیژی ایجاد تنش برای کنترول تنش را در معرض تماشا گذاشته است که برچیدن اقتدار محلی اسعمیل خان و تضعیف جنرال دوستم در شمال نمونه های برجسته ای از این رفتار میباشند. طرح نا امن کردن مناطق هزاره نشین و ولایات شمالی نیز از همین قواعد رفتاری میباشد که از یک سو به قصد ایجاد تنش های روانی در اذهان مردم این مناطق و از سوی دیگر برای فراهم کردن زمینه روانی برگزاری مجلس مشورتی صلح که برگزاری آن میتواند اقدامات بعدی دولت را مشروعیت ببخشد به اجرا گذاشته میشود. برگزاری مجلس مشورتی که از آن به نام مجلس مشورتی صلح تبیلغ میکنند از نظرگاه های متعدد به منزله یک رویکرد حیاتی در منظومه علایق سیاسی تیم آقای کرزی تعبیر میگردد. همانگونه که پیشنویسی از یک توافق دولت آقای کرزی باطالبان و حزب اسلامی مبنی بر جذب تدریجی آنان در بدنه دولت در مطبوعات منتشر گردیده است، برگزاری مجلس مشورتی در حقیقت نیمه تکمیل کننده پیکره این بازی میباشد که برحضور بخشی از طالبان و حزب اسلامی در ساختار دولت مشروعیت بخشیده تا فرایند آن به نظام یک دست پشتونی منجر گردد.
انجام این بازی اما آنگونه که پیشنگری شده بود بر وفق مراد حلقه قدرت صورت نپذیرفت. گسیل داشتن کوچیها در بهسود با خشم و اعتراضات وسیع هزاره ها مواجه گردید که از آن جمله تحصن دستجمعی نمایندگان هزاره در مجلس ملی در اعتراض به کشتار و غارت مردم بهسود، تظاهرات گسترده هزاره ها در کابل، بامیان و دایکندی و گسترش دامنه این اعتراضها سبب گردید که این بازی بروفق مراد بازیگران به انجام نرسد و برای مهار کردن آن گزینه دیگری را به کار گمارد. دراین آشفته بازی اما آقای کریم خلیلی که ازهمان آغاز در آن سهیم بود، گزینه مناسب و موثری بود که می توانست موج اعتراضات مردم را خاموش کرده و خود نیز با استفاده از این فرصت وارد منظومه اعتماد هزاره ها گردد. سفر آقای خلیلی در بهسود و همسویی ظاهری او بامردم در اعتراض به هجوم کوچیها، یک رفتار کاملن تعریف شده بود که در مشورت و موافقت با آقای کرزی صورت گرفت تا حداقل بازدهی آن مهارکردن خشم و اعتراضات گسترده هزاره ها و فراتر از آن تشخص بخشیدن به مهره سرسپرده دولت در منظومه اعتماد هزاره ها باشد.
معضل دیگری که هم آقای خلیلی و هم آقای کرزی از آن بیمناک بودند، استیضاح آقای خلیلی به عنوان رئیس کمیسون حوادث اضطراری توسط مجلس نمایندگان بود. قرار اطلاعات موثق صدها میلیون افغانی در این کمیسون توسط نزدیکان آقای خلیلی و آقای کرزی مورد دستبرد قرارگرفته است. آقای خلیلی به نیکی میدانست که هرگاه او درمجلس نمایندگان حضور یابد، ساز رسوایی اش بیشتر به صدا در می آید. لذا هجوم کوچیها در بهسود بهترین فرصتی بود که میتوانست ازیک سو، راه ورود آقای خلیلی را درمیان مردم هزاره باز نموده و اعتبار شکسته او را بازسازی نماید و ازسوی دیگر افکار عمومی را ازسوء استفاده ی کلانی که در کمیسون تحت نظارت او صورت گرفته است منحرف نماید. لذا بر قاعده همین بازی آقای خلیلی رهسپار بهسود گردید تا در فرایند نخست خشم و اعتراض رو به گسترش هزاره ها را عیله رفتار قوم گرایانه دولت مهار پذیر نماید و در فرایند دوم به عنوان مهره دولت کرزی وارد منظومه اعتماد هزاره ها گردد. اما در این سوی قضیه، تبلیغات دنباله داری در جریان افتاد که گویا آقای خلیلی به عنوان اعتراض به سیاست های دولت کرزی و همنوایی با مردم بهسود رهسپار بهسود گردیده است تا در جمع مقاومت گران بهسود در برابر هجوم کوچیها به درجه شهادت نایل آیند. آقای سرور جوادی نماینده ورس در مجلس نمایندگان نیز از جمله کسانی بود در این تبلیغات سهم برجسته گرفت. در حالیکه در گستره خصلت های رفتاری آقای خلیلی هیچگاهی چیزی به نام صداقت به مردم و تعهد به سرنوشت مردم وجود نداشته است. چنانچه که در سالهای گذشته نیز کوچیها در بهسود جنایات خیلی گسترده تر از امسال آفریدند، آقای خلیلی اما حتی راضی نگردید که این جنایات را محکوم نماید درحالیکه همان بهسود، همان مردم بیدفاع، همان کوچیهای مسلح و متجاوز بود.
اما اینکه امسال چه چیزی سبب گردیده است تا آقای خلیلی کاسه داغ تر از آش جلوه نماید به این دلیل است که رفتن او در بهسود قبل از همه چیز برای تیم آقای کرزی مصرف داخلی و بدون عوارض دارد. تیم آقای کرزی دریافته است که امواج درحال گسترش خشم و نفرت مردم علیه دولت آقای کرزی کسانی را در معرض مصرف سیاسی میگذارد که کنترول و مهارکردن آنها هزینه بسیار سنگین خواهد داشت. از همین رو و با درک پیامدهای اعتراضات رو به گسترش مردم، صلاح براین دانسته شد که آقای خلیلی را رهسپاربهسود گرداند تا از یک سو بحران ناشی از تهاجم کوچیها در بهسود قابل کنترول گردیده و از طرف دیگر قامت اعتبار و آبروی شکسته مهره سرسپرده دولت ترمیم پذیرگردد تا بتواند حضور هزاره ها را در مجلس مشورتی صلح مسجل نماید.
آقای خلیلی درنخستین روز ورودش در بهسود گفته بود که برای نظارت بر جریان خروج کوچیها از مناطق اشغالی، در بهسود آمده است تا خود ناظر براین پروسه باشد. حالا فرض را بر صحت این امر بگذاریم، سوال دیگری را نیز باید پاسخ گفت که او با کدام فیصله رسمی و یا عنوان امنیتی از خروج کوچیها نظارت به عمل می آورد؟ مگرایشان وزیر داخله است؟ قوماندان ژاندارم پولیس است؟ ریس ستاد نیروهای مسلح است؟ یا اینکه براساس حکم رسمی ازطرف ریس جمهور براین وظیفه مامور گردیده است؟
بخشی دیگری از بازی اینگونه طراحی گردیده است که پس از صدور فرمان کرزی مبنی بر خروج کوچیها از بهسود، این پروسه عمدن به مدت یک هفته به تعویق بیانجامد تا حضور آقای خلیلی در بهسود بیشتر مورد توجه افکار عامه قرار گرفته و انگیزه های تبلیغات بیشتری را فراهم نماید که پس از خروج کوچیها، در برگشت آقای خلیلی از بهسود در کابل، زمینه های روانی برای یک استقبال گسترده هزاره های کابل از او فراهم گردد. آقای خلیلی با توجه به خصلت های رفتاری که دارد نشان داده است که برای دولت کرزی کم هزینه ترین مهره در جامعه هزاره میباشد. از همین رو تمدید علایق سیاسی او در جامعه هزاره در راستای منافع تیم آقای کرزی تعریف میگردد و حتی تحولات سیاسی درون قومی جامعه هزاره تا آنجاییکه مقدور است توسط امکانات دولتی کنترول گردیده و در مسیر منافع تیم آقای کرزی هدایت میگردد.
آقای خلیلی اما اگر و اقعن راست میگوید که درکنار مردم قرار دارد و میخواهد که قهرمان این بازی باشد، همگام و همنوا با اعتراضات مدنی مردم تا زمانی در بهسود بماند که آقای کرزی به حل دائمی و قعطی معضل مردم بهسود وادار گردد که آن مردم زخم دیده هرسال شاهد آواره گی و درآتش کشیدن خانه های محقرشان نباشند. متاسفانه یک تعداد آدمهای ضعیف النفس دراین روزها به شدت عرق میریزند تا از قامت مصیبت خیز آقای خلیلی تندیس رهای ترسیم نمایند اما واقعیت این است که در آن سوی بازی آقای خلیلی بر سر سفره ی کرزی نشسته است و بر ارقام ثروتش افزوده میگردد. واقعیت دیگر این است که سفرخیلی در بهسود سبب گردید که معضل کوچیها همچنان حل ناشده باقی بماند تا سال دیگر این سناریوی خونین در ابعاد گسترده تر تکرار گردد.

منبع: نمای نزدیک. http://www.kabul.net.au/Topics/573.php

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

تاملی بر فرهنگ کوچیگری
عباس دلجو

بحث را با این پرسش آغاز میکنم که فرهنگ چیست ؟ " فرهنگ را میتوان به صورت مجموعه ای از آداب، رسوم، اخلاقیات، اعتقادات، ارزش ها و نماد هائی تلقی کرد که معمولا از طریق جامعه پذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود"{1}. ادوارد تایلر TYLOR معتقد است که : " فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنی ها، اعتقادات، هنر ها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانائی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است"{2}. انسانها چون در بستر فرهنگی جامعه شان رشد مینمایند قطعا از محرکه های فرهنگی آن جامعه متاثر گردیده و تاثیر این عوامل در تکوین شخصیت" personality " آنان اهمیت بسزائی دارد. مارگارت مید بانوی انسان شناس امریکائی گفته است که :" فرهنگ هر جامعه، خوی و خلق و اخلاق افراد متعلق به آن فرهنگ را قالب ریزی میکند ". دورکهیم نیز معتقد است که " جامعه قبل از فرد وجود دارد و اثر خود را در فرد انباشته و او را تربیت کرده و بر او مسلط میگردد . روحیه هر فرد مستقیما مربوط به تشکیلات و وظایف و دستورات و الگوهای اجتماعی بوده و در روابط خصوصی نیز عوامل مذکور تاثیر کلی دارند ".
اما قبل از شروع بحث این واقعیت غیر قابل انکار را متذکر میشوم که مشاهده خشونت و پرخاشگری در کردار و رفتار عده ای به این معنی نیست که خشونت در آنان، امري ذاتی و فطری است زیرا هیچ قومی ذاتا وحشی و یا متمدن نیستند، بیشتر به صفحه سفید و نانوشته ای میمانند که بعدا در بستر فرهنگی، نوعیت پرورشی، تربیتی، خصوصیات فامیلی و... است که صفحه صاف ذهن شان خط خطی گردیده، شکل گرفته و در قالب این خمره های فرهنگی، رنگریزی میگردند و به همین علت، نگاه انسان هائی که در يک قبيله ای با فرهنگ خشن و رشد نیافته و با جهان بینی بسته و منجمد زندگي کرده و از دوران کودکي تا بلوغ همیشه شاهد جنگ، خونريزي و ديگر مظاهرخشونت بوده اند در مقايسه با انسان های که در جوامعی زندگي مي کنند که هيچگاه تجربه کشتن و خونریزی و خشونت را نداشته اند، قطعا متفاوت میباشد . زیرا زندگي در زمينه هاي فرهنگی، اجتماعي مملو از خشونت خود بخود باعث تشدید و افزايش خشونت و زندگی مبتنی بر مناسبات فرهنگی، اجتماعی صلح آمیز باعث تقویه ذهنیت مدارا و همزیستی مسالمت آمیز در رفتار و کردار انسانها گردیده و به مرور زمان جزء هنجار های پذیرفته شده فرهنگی و اجتماعی آنان میگردند . به همین لحاظ «روت بنه دیکت » دو نوع فرهنگ صلح طلب و جنگ طلب را متمایز کرده و نشان میدهد که " فرهنگهای جنگ طلب، فرهنگ هائی هستند که یک نوع خشونت طلبی بر تمام ارزش ها غلبه دارد و رقص ها، نیایش ها، شعر ها ، موسیقی، آئین و رسوم خویشاوندی، کار و کشاورزی همه یک نوع خشونت را در دل خودشان دارند . یک نوع رفتار تند و خشن و نابردباری و عدم خویشتن داری در آنها وجود دارد . یعنی فرهنگی که به بروز عصبانیت در هر لحظه مشروعیت می بخشد . فرهنگ های صلح طلب فرهنگ هائی هستند که همه چیز بر مبنای آرامش و تفاهم و همزیستی است و مشروعیت بروز عصبانیت را می زداید . به طور خلاصه در فرهنگ جنگ طلب، رقابت و ستیزه ارزش تلقی میشود در حالیکه در فرهنگ صلح طلب، همکاری و تفاهم و سازگاری ارزش بنیادی و پایه تلقی میشود "{3} .
پس با این برداشت، متمدن بودن و یا رفتار وحشیانه داشتن، جزء هنجار ها و ناهنجار های فرهنگی، اجتماعی است نه جزء ذات، خمیرمایه و سرشت آدم ها . زیرا شخصیت انسان ها محصول فرهنگ جامعه شان میباشند و فرهنگ جامعه نقش برازنده ای در تکوین شخصیت، خلق، خوی و خصلت انسانها دارد و اریک فروم معتقد است که از طریق شناخت فرهنگ یک جامعه میتوان به چگونگی شخصیت انسانهائیکه در آن بستر و زمینه فرهنگی رشد نموده اند، پی برد.
بر علاوه فرهنگ، عوامل مهم و تاثیر گذار در تکوین شخصیت افراد عامل محیط طبیعی( آب و هوا، شرایط اقلیمی، منابع غذایی...) و محیط اجتماعی (الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، ساختار خانواده، سیستم های تربیتی و پرورشی ...)میباشند که روی ساختار شخصیت افراد نقش بسزائی دارند و تاثیر هر کدام از این عوامل را می‌توان بر روی شخصیت افرادی که به نحوی با آنها در ارتباط هستند، مشاهده نمود . مثلا انسان های که در محدودیت جغرافیائی و اقلیمی و محدودیت روابط اجتماعی و فرهنگی رشد مینمایند، قطعا دچار محدودیت دید اجتماعی و جهان بینی بسته میگردند که این جهان بینی تنگ و بسته به آنان شخصیت خشن، خشک، مغرور و خودبین بخشیده و در نتیجه هیچگونه انعطافی در قبال پذیرش نقد اجتماعی از خود نشان نمی دهند و به همین لحاظ هر حرکتی در راستای تغییر مناسبات فرهنگی و فکری قبیله را با مقاومت سرسختانه جواب میدهند . زیرا اینگونه افراد همه چیز را از دریچه دید بسته و تنگ خود دیده و هیچگونه تحول و تغییر در مبانی عقاید و دگرگونی در شیوهء زندگی خود را نمی پذیرند. که تاثیر این جهان بینی بسته به ویژه بر کودکانی که در این فضای فرهنگی خشن چشم بدنیا می گشایند و بزرگ می شوند بسیار مخرب و ویران کننده میباشند زیرا با گذشت زمان، کودک در وجدان خویش جنگ و خشونت و درنده خويي و استبداد و تحجر را که به عنوان پدیده ی فرهنگی در کنار سایر پدیده های اجتماعی وجود دارند، امری عادی و ملموس پنداشته و بمرور زمان این خشونت و درنده خوئی به هنجار های فکری، فرهنگی و الگو های رفتاری آنان مبدل میگردند . آلبرت باندورا و ريچارد والتزر دو محقق روان شناسي كه به يادگيري كودك از طريق مشاهده و تقليد از والدين اهميت زيادي مي دهند در يك تحقيق علمی رفتار والدين و رفتار فرزندان آنها را مورد مقايسه قرار داده و چنين نتيجه گرفتند كه : كودكان پرخاشگر، داراي والدين پرخاشگر هستند و كودكان گوشه گير داراي والدين گوشه گير و منزوي مي باشند{4}.
حالا که از نقش تعین کننده فرهنگ بر تکوین شخصیت انسان بحث گردید، در ینجا سوالی ایجاد میگردد که آیا نقش انسان در ارتباط فرهنگ یک نقش انفعالی است ؟ یا نه همانطوریکه فرهنگ ها انسان را مي سازند انسان‌ها نیز در ایجاد و تکامل فرهنگ جامعه شان نقش دارند ؟. باید یاد آور شد که شخصیت انسان امر ذاتی و مادر زاد نیست بلکه شکل گیری آن از نقش های دوجانبه ای است که جامعه به او واگذار میکند و بالعکس جامعه در برابر او ایفا مینماید . باید خاطر نشان ساخت که در پدیده های اجتماعی برخلاف پدیده های مادی، روابط علی، معلولی دو جانبه است. همانطوریکه فرهنگ، در تکوین شخصیت افراد اثرگذار میباشد متقابلا شخصیت افراد نیز در دگرگونی های فرهنگی جامعه موثر اند . درست به همین دلیل«آنتونی گيدنز» جامعه شناس بریتانیائی، معتقد است که فرد هم از فرهنگ تاثير مي‌پذيرد و هم بر آن تاثير مي گذارد . انسان تعادل و تعاملي را با فرهنگ برقرار مي‌كند و فرهنگ را تدريجا تغيير مي‌دهد در حاليكه خودش نیز از آن تاثير مي گيرد (برقراري يك رابطه دو طرفه ).
از آنجائیکه فرهنگ، تمام ویژگی های اکتسابی اعم از کنش، رفتار، باور، اخلاق، ارزش ها و الگو های رفتاری اعم از هنجار ها و ناهنجار های یک جامعه میباشد که آن جامعه را از جوامع دیگر متمایز میسازد . فلهذا فرهنگ های مختلف در جوامع گوناگون، مناسبات خاص خود را ساخته و آن جامعه را زمینه و بستر رشد مناسبات فرهنگی ای میسازند که آن مناسبات، فقط در بستر آن جامعه، امکان رشد و نمو و تبارز دارند . همانطوریکه در پرورش دانه ها و گیاهان، هر زمین صلاحیت و امکانات برابر و همگون ندارد، مثلا در شوره زار نمیتوان گل رویاند. بستر فرهنگی جوامع نیز امکانات برابر و یکسان در رشد مناسبات و خصوصیات اخلاقی گوناگون را ندارند . چنانچه در فرهنگ غرب، ملاعمر را در کاخ شانزه لیزه فرانسه نمی توان امیرالمومنین خواند وسارتر نیز از فرهنگ قبیلوی افغانستان، اگزیستانسالیزم را استخراج نخواهد توانست . فرانس بواس انسان شناس امریکائی دقیقا همین معنی را در نظر داشته چنین میگوید"از لحاظ روش شناختي وقتي مي خواهيد يك فرهنگ را مطالعه كنيد شما بايد براي فهم و درك ارزشها، معاني، ‌آداب و رسوم آن فرهنگ را از منظر اعضاي همان فرهنگ و مردم همان جامعه مطالعه كنيد ؛ زيرا اگر بخواهيم براي درك فرهنگ آن جامعه، آنرا از منظر جامعه ديگر ببينيم در واقع قادر به درك فرهنگ آن جامعه نخواهيم بود"{5}. "
پس با این دلایل واضح میگردد که در بستر فرهنگ کوچی گری و قبیله ی نیز نمیتوان ارزش ها و مناسبات عادلانه و انسانی را در روابط اجتماعی، به باروری و رشد نشست . به لحاظ همان جهان بینی بسته و شخصیت خشک و مغرور کوچی ها است که ضریب توحش و کینه توزی و انتقام در بستر فرهنگ کوچیگری سیر صعودی مییابند که با نیم نگاهی بتاریخ گذشته افغانستان، بازدهی این فرهنگ کوچیگری و قبیلوی، در برخورد با سایر اقوام به روشنی قابل رویت اند . مگر اینکه این فرهنگ را با آتش تعقل و اندیشه انسانی از ریشه سوزاند و خاکسترش را به زباله دان تاریخ افگند و "طرح نو" در انداخت.
برای بیرون رفت از فرهنگ بدوی و کوچی گری و توحش، یگانه راه آنست که کوچی ها مسکون شوند وقتی کوچی ها ساکن شدند طبعا نفس این شیوه جدید زندگی ایجاب پذیرش مدیریت اجتماعی، فرهنگی جدید را مینماید که درفرجام، توسعه نهاد های اجتماعی، فرهنگی، محیط کار و مدرسه و بازار و سینما و تلویزیون و روزنامه و .. فرایند انتقال فرهنگ اجتماعی جدید را سرعت بخشیده و فرزندان آنان مستقیما ازین منابع فرهنگی جدید متاثر گردیده و برمبنای این فرهنگ جدید، شخصیت اخلاقی و الگوهای رفتاری شان را تنظیم مینمایند و با این رویکرد، بهبودی در زمینه های مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شان بوجود میاورند . که به نفع آنان و آینده فرزندان شان بوده و در نهایت روند بهزیستی مسالمت آمیز با دیگر اعضای جامعه را سرعت بخشیده و در پربار ساختن فرهنگ ملی سهم بسزائی خواهند داشت. زیرا "فرهنگ ملی، مستلزم تحقق شرایط عینی و ظرفیت های ذهنی برای درک ارزش ها و مفاهیم ملت سازی، بلوغ فهم عمومی و تکوین بینش جمعی زیست کنندگان یک واحد سیاسی می باشد و بدون تأمین و تمکین چنین پیش شرط هایی، الگو و نمایه ی فرهنگ ملی صورت عملی نخواهد بست"{6}.
اگر کوچی ها خود را بخشی از مردم افغانستان میدانند راهی جز زندگی مسالمت آمیز و برادرانه در کنار سایر اقوام و اقشار کشور ندارند که این امر مستلزم ایجاد تغیر درمناسبات فرهنگ بدوی و کوچی گری است نه دوام فرهنگ کوچیگری . آیا کوچی ها گاهی با خود اندیشیده اند که تداوم فرهنگ کوچیگری، آنان و فرزندان شان را از امکانات بهداشت و درمان، آموزش عمومی، امنیت اجتماعی، دستیابی به بازار کار و تولید، اوقات فراغت، میزان مشارکت سیاسی و آزادی های اجتماعی و حقوق شهروندی در آینده محروم خواهند ساخت ؟ چرا رهبران و بزرگان کوچی ها که خود مسکون شده و از خیرات ساکن شدن در شهر ها و قصبات، فرزندان شان از تمام امکانات رفاهی و بهداشتی و آموزش عمومی بهره مند شده و اکنون پیشوند ها و پسوند های استاد و انجینیر و داکتر و جنرال و ... را یدک میکشند، نمی گذارند فرزندان کوچی ها نیز ازین امکانات بهره مند شوند ؟؟ جواب روشن است چون این سردمداران و به اصطلاح بزرگان کوچی ها نیک میدانند که الگوهاي فرهنگي، ارزش ها و باورهای جدید كه در نتيچه برخورداري از رفاه و دانش شكل مي گيرند خود بخود مناسبات ارباب رعیتی و ریش مداری و خان سالاری را در هجوم فرهنگ انسان مدارانه جدید، در ذهن و روان کوچی های تحصیل کرده و مرفه، در هم کوبیده و مناسبات قبیلوی کهنه و فرسوده گذشته را به زباله دان تاریخ می افگنند . آن وقت کوچی ها میتوانند با بهره گيري از فرهنگ انسانی جدید و رشد توانمندی هاي علمی، فرهنگی فزندان شان، به وفاق اجتماعي، همبستگي و انسجام ملي کمک کرده و در تبدیل واحد هاي كوچك قومی به يك كل همبسته تر ملی، سهم ارزنده ای داشته باشند.

1-Comparative Political Culture”, in Lucian w. Pye and Sidney Verba, (Eds.), Political Culture and Political Development (Princeton, N. J.: Princeton University Press, 1965).
2- http://abbasbashiri.blogfa.com/cat-7.aspx
3- کتاب الگوهاي فرهنگ " اثر روت بنه دیکت
4- كرمي نوري , رضا , 1372 , روان شناسي رشد – مراكز تربيت معلم , 1372
5- نظریه های انسان شناسی فرانس بواس http://www.farhangshenasi.com/persian/node/100
6- نقل از سایت نقد و جامعه – "مقاله سنخ شناسی فرهنگ ملی" نوشته حمزه واعظی

------------------------
منبع: http://www.kabul.net.au/Topics/571.php

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

صندوق همبستگی


بسم الله الرحمن الرحیم


من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (رسول گرامی اسلام)
هر کسی که از جا برخیزد و به فکر امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.


مردم مسلمان و عزتمند غرب کابل،
فاجعه‌ی بهسود و دایمیرداد، سوال بزرگی بر مسئولیت و توانمندی هر فرد ما در مقابله با مشکلاتی است که به طور سازمانیافته و مستمر گریبانگیر جامعه می‌شود. زندگی عزتمند و مصئون از فقر و وحشت حق طبیعی هر انسان است. همبستگی آگاهانه‌ی ما می‌تواند ضامن تأمین این حق باشد.
بهسود و دایمیرداد همانگونه که آیینه‌ی عبرت سیاسی و اجتماعی ماست، قدرت برخورد مسئولانه و مدبرانه‌ی ما با مشکلات و دشواری‌ها را نیز مورد آزمایش قرار می‌دهد. سوال بهسود و دایمیرداد از مدت پنج سال بدینسو هم برای جمع ما مطرح بوده و هم برای فرد ما. عده‌ای کوچی، هر سال، به طور مستمر، هستی مدنی میلیون‌ها انسان را به اهانت می‌گیرد و این سوال هنوز هم پاسخ نیافته است. وقتی هر فرد خود را در برابر این سوال مسئول احساس کند، پاسخ جمعی نیز پدید خواهد آمد.
مردم عزتمند و مسئول،
بیایید باور کنیم که قدرت بزرگ جمعی حاصل مشارکت آگاهانه‌ی هر فرد ما در ایجاد این قدرت است. اگر دست هر فرد ما روی دست یک آسیب‌دیده‌ی بهسود و دایمیرداد قرار گیرد، عزت و مصئونیت هزاران خانواده‌ی آسیب‌دیده تأمین می‌شود.
روز دوشنبه، سوم جوزا، روز معلم است. می‌شود این روز را به روز تعلیم و درک همبستگی اجتماعی تبدیل کرد. در هر مرکز آموزشی و فرهنگی می‌توان «صندوق همبستگی» را اساسگذاری کرد. این صندوق، ما را از فرد به جمع پیوند می‌دهد. بیایید همه با هم، با عضو شدن آگاهانه و مسئولانه در این صندوق، با هر آنچه در توان خویش داریم، حیات و کرامت اجتماعی خویش را حراست کنیم.

مساعدت‌های نقدی و جنسی خویش را می‌توانید در یکی از مراکز ذیل اهدا کنید:

موسسه‌ی تحصیلات عالی ابن سینا: پل سرخ، کوچه‌ی رو به روی مسجد عمر جان قندهاری
دفتر نهاد کاریابی: گولایی دواخانه، پهلوی شفاخانه‌ی مولاعلی
مرکز آموزشی ستاره: ایستگاه سرکاریز
مرکز راهیان ساینس: سرای غزنی
مرکز فرهنگی ستاره‌ی نوین: تانک تیل، دشت برچی
مرکز آموزشی ستاره: سرپل، دشت برچی
مرکز آموزشی ویژن: تانک تیل، دشت برچی
مرکز آموزشی فطرت: پل خشک، جوار مسجد باتوریان
مرکز آموزشی توسعه‌ی معرفت: سرک کهنه‌ی پل خشک
لیسه عالی کوشان: سرک قلعه‌ی قاضی، لب جر
لیسه عالی معرفت: پل خشک، گلستان معرفت
مرکز فرهنگی گل‌سنگ: دشت برچی
مرکز آموزشی ستاره: سرک قلعه‌ی نو، دشت برچی
لیسه‌ی ارشاد: شهرک امید سبز

بسم الله الرحمن الرحیم


من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (رسول اکرم)
هر کسی که از جا برخیزد و به فکر امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.

صندوق همبستگیویژه‌ی همبستگی و همدردی با آسیب‌دیدگان بهسود و دایمیرداد


«به جای نفرین کردن تاریکی، بهتر است شمعی روشن کنیم.»
هر دستی می‌تواند روشن‌کننده‌ی یک شمع در خانه‌ی هم‌سرنوشت خویش در بهسود و دایمیرداد باشد.



عزتمندان مسئول می‌توانند مساعدت‌های نقدی و جنسی خویش را از صبح روز دوشنبه مورخ 3 جوزا در یکی از مراکز ذیل اهدا کنند:

موسسه‌ی تحصیلات عالی ابن سینا: پل سرخ، کوچه‌ی رو به روی مسجد عمر جان قندهاری
دفتر نهاد کاریابی: گولایی دواخانه، پهلوی شفاخانه‌ی مولاعلی
مرکز آموزشی ستاره: ایستگاه سرکاریز
مرکز راهیان ساینس: سرای غزنی
مرکز فرهنگی ستاره‌ی نوین: تانک تیل، دشت برچی
مرکز آموزشی ستاره: سرپل، دشت برچی
مرکز آموزشی ویژن: تانک تیل، دشت برچی
مرکز آموزشی فطرت: پل خشک، جوار مسجد باتوریان
مرکز آموزشی توسعه‌ی معرفت: سرک کهنه‌ی پل خشک
لیسه عالی کوشان: سرک قلعه‌ی قاضی، لب جر
لیسه عالی معرفت: پل خشک، گلستان معرفت
مرکز فرهنگی گل‌سنگ: دشت برچی
مرکز آموزشی ستاره: سرک قلعه‌ی نو، دشت برچی
لیسه‌ی ارشاد: شهرک امید سبز

www.kabul.net.au/index.php



خبرفا جعه بهسیود را  به  نمای نزدیک بخوانید.
www.kabul.net.au/index.php

عکس ها از وبلاک زندیگ در با میان


بیداد به روایت تصویر



















کوچی + طالب + حلقه فاشیستی دولت کرزی =  غصب غارت  قتل مردم بهسود

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

به نقل از آژانس خبری باختر


پیام استاد محمدکریم خلیلی، در رابطه با فاجعه بهسود
ملت شریف افغانستان! دوستداران آزادی، امنیت، عدالت و وحدت ملی! اجازه دهید این پیام را با ابراز تأسف و تأثر آغاز کنم؛ تأسف و تأثر از این جهت که با وجود کوشش های فراوان در جهت تحقق عدالت، تأمین امنیت و مرهم گذاری به زخم های التیام نایافته تاریخی، هنوز هم طوفان های هولناکی، از هرسو موج برمیدارد و هستی مردم ما را به کام خود فرو می کشاند. هنوز، هر لحظه ای از زندگی مردم ما، با خون و خشونت همراه است و در هر گوشه ای از افغانستان، جنگ و جفا و انفجار و انتحار فاجعه خلق می کند و جان انسان این سرزمین را می گیرد. اینجانب، ضمن ابراز تأسف و تأثر شدید از ادامه این روند، مراتب تسلیت و همدردی عمیق خویش را خدمت آنانی تقدیم می کنم که عزیزان شان را بدون جرم و تقصیر، در اثر حوادث گوناگون؛ تحت نام جنگ کوچی و بومی در بهسود؛ یا در اثر انفجار و انتحار، و یا در اثر بمباران های هوایی و سایر حوادث ناشی از جنگ، در کابل و ولایات کشور، از دست داده اند. هموطنان عزیز! من در زندگی سیاسی خود، از یک سلسه اصول پیروی می کنم. از نظر من وحدت ملی و تعامل مثبت با همه اقوام افغانستان یک اصل تغییر ناپذیر است. همچنان تأمین عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق اقوام محروم این کشور، اصل دیگری است که چشم پوشی از آن، در کیش سیاسی من هرگز جواز ندارد. و البته این دو اصل، نه در تضاد با هم، بلکه لازم و ملزوم یکدیگر اند. ما زمانی می توانیم وحدت ملی داشته باشیم و با یکدیگر به تعامل مثبت برسیم که حقوق یکدیگر را به رسمیت بشناسیم. حرکت عقلانی و آرام نیز در زندگی سیاسی من یکی از اصول ثابت بوده است. من از شعله ور ساختن احساسات قومی و مذهبی پرهیز می کنم؛ زیرا می ترسم که مبادا، شرار آن، بر خرمن همه ملت افغانستان آتش اندازد. من در حقیقت، نه قومیت گرایم و نه قومیت ستیز؛ اما کجاست آن وجدان قضاوتگری که بسان یک قاضی منصف، این حقایق را درک و به آن اذعان نماید. من مشکلات مردم را بیشتر از دیگران میدانم؛ اما همواره سعی می کنم، به دور از شعار زدگی های معمول، با رویکرد منطقی در جهت حل آن تلاش نمایم. من مشکلات دولت را نیز بهتر از هر کسی دیگر میدانم و در این زمینه آنقدر درد دل دارم که می ترسم کسی را یارای شنیدن آن نباشد. به همین دلیل، شاید بسیاری از دردهایی که در سینه ام نهفته است، ناگفته با من به سینه خاک منتقل شوند. روحیه تعامل مثبت با همه اقوام و در عین زمان دفاع از حق اقوام محروم، از یکسو برایم آرامش و قوت قلب می دهد؛ اما از سوی دیگر، زمینه ای را فراهم می کند که عناصر مریض و استفاده جو، مانند دو تیغه قیچی، از دو سوی، مورد حمله ام قرار دهند. عده ای از این جهت که به زعم شان قوم گرا نیستم؛ و عده دیگر از این جهت که به زعم شان قوم گرایی می کنم. نشانه های بارز هردو مورد را شما در این روزها حتا در خانه ملت می بینید. خواهر و برادر! در طول 35 سال مبارزات سیاسی، تمام حرکت هایم بر محور اصول فوق الذکر دور زده است. اگر در دوران جهاد و مقاومت به سنگر رفتم؛ اگر در فصلی پس از طالبان عضویت دولت را پذیرفتم؛ اگر به تعبیر زیبای پیشوای آزادگان؛ خار در چشم و استخوان در گلو، خموشانه در برابر سیلی از فشارها و تهمت های عده ای از نا مردان و نامردمان، تنها به ادای مسؤولیت خود فکر کردم، و اکنون هم که تلاش در جهت حل بحران کوچی و مردم بومی به عنوان یک وظیفه انسانی، اسلامی و وطنی در مقابلم قرار گرفته است، جز تأمین عدالت اجتماعی و تأمین صلح و ثبات، انگیزه دیگری ندارم. البته واقعیت این است که بحران ناشی از حمله کوچی ها، نتیجه کوتاهی آشکار ارگانهای ذیربط دولتی است. و این موضوع، جای تأسف مضاعف دارد؛ اما واقعیت دیگر این است که همزمان با حمله کوچی ها، اقدامات عاجل و مؤثر صورت گرفت. طرح جدی مسئله در جلسه کابینه و سفر هفته گذشته اینجانب، در رأس یک هیأت بلندپایه دولتی در محل حادثه و توافقاتی که در جریان آن سفر به عمل آمد، گام مهمی بود، در جهت مهار کردن این بحران. اکنون جای خوشحالی است که گام دوم، براساس فیصله آن هیأت، توسط رئیس جمهور برداشته شده است. حکم جدید رئیس جمهور، سرآغاز حل اساسی این معضل دیرینه به حساب می رود. هموطنان عزیز! با توجه به نگرانی های ناشی از کندی تطبیق حکم رئیس جمهور، من تصمیم گرفته ام که دوباره به مرکز بحران یعنی بهسود سفر کنم. هدف اساسی این سفر، پیگیری فعال مرحله دوم فیصله های دولت و تطبیق حکم رئیس جمهور است. من در این سفر، تا زمانی در کنار مردم خواهم بود که از حل بحران اطمینان کامل حاصل نمایم؛ و اما از آنجا که تجربه ثابت کرده است، در زمانه پر آشوبی که ما زندگی می کنيم، امکان دارد هر حرکتی از سوی عده ای از بداندیشان، وارونه جلوه داده شود، این پیام را انتشار میدهم. این پیام، برای روشن شدن اذهان مردم است؛ برای آگاهی نسل امروز و فردای ما است. و بالاخره، این پیام برای تاریخ است. من به مرکز بحران می روم؛ اما نه برای تشدید بحران؛ نه برای جنگ؛ نه برای خونریزی؛ نه به دلیل قومگرایی؛ نه برای پیروی از هواهای نفسانی؛ نه برای شهرت طلبی؛ نه برای تلف کردن حق این، یا آن طرف منازعه. من می روم تا گام هرچند کوچکی در مسیر اصلاح بردارم و یا اینکه حداقل خود را با مشکلات مردم شریک سازم. و این درسی است که مکتب ما به ما داده است. خطبه زیبای امام حسین؛ زمانی که ایشان از مدینه به طرف مکه میرفت، هم اکنون نصب العین من است: «اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ....» ملت شریف افغانستان! نکته دیگری که می خواهم با صراحت اعلام کنم این است که حمایت از روند جدید و حمایت از حضور جامعه جهانی به منظور نهادینه سازی این روند، جزء پالیسی اساسی ما است. عزیمت من به بهسود نیز، اساساً در امتداد همین پالیسی قابل تعریف است. من معتقدم که بحران بهسود و بحران های مشابه، علاوه براینکه باعث تباهی مردم می گردد، این روند را نیز متزلزل می سازد و در صورت تزلزل این روند، هیچ یک از ارزشهای جدیدی که بنیان نهاده شده است، پا برجا نخواهد ماند. من از رئیس جمهور، به دلیل تلاش های صادقانه شان در جهت حل اساسی ماجرای کوچی و مردم بومی قدردانی می کنم. ضمنا از جناب ایشان تقاضا مندم تا در جهت تطبیق حکمی که اخیراً صادر کرده اند نیز، توجه جدی مبذول دارند. همچنان از ملت شریف افغانستان، شخصیت های سیاسی، رهبران احزاب و نمایندگان مردم در خانه ملت آرزو دارم که ضمن طرح معقول و مدنی خواست شان، مبنی بر تطبیق حکم رئیس جمهور، حمایت از روند جدید را به حیث یک اصل در نظر داشته باشند. در پایان، یکبار دیگر تأکید میکنم که در این مرحله، هیچ چیزی من را قانع نمی تواند؛ جز تطبیق فیصله دولت و حکم مقام ریاست جمهوری مبنی بر خروج بی قید و شرط کوچی ها از تمام مناطق مورد منازعه، بازگشت آبرومندانه مهاجرین و جبران خسارات وارده به طرفهای درگیر. و احیاناً اگر زمانی، بر خلاف حکم ریاست جمهوری و بر خلاف فیصله دولت، بازهم بحران ادامه پیدا کند و خدای ناخواسته خونی بر زمین بریزد، ترجیح میدهم، نخستین قطره های خونی که بر زمین می ریزد، خون من، به عنوان معاون رئیس جمهور باشد
منبع :
http://bakhtarnews.com.af/da/index.php?news=10745

۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

به نقل از بی بی سی BBC

تظاهرات در لندن در خصوص درگیریها در مناطق مرکزی افغانستان

تظاهرات در لندن

تجمع کنندگان در لندن با قرائت بیانیه ای به تظاهرات خود خاتمه دادند.
گروهی از افغانهای مقیم بریتانیا در مقابل سفارت افغانستان در لندن در اعتراض به آنچه تهاجم کوچیها (عشایر) به مناطق هزاره نشین می خواندند، راهپیمایی کردند.
این تظاهرات کنندگان که تعداد آنها چند صد نفر تخمین زده می شد معتقدند که طالبان از کوچیها استفاده کرده تا در مناطق هزاره نشین دست به خشونت بزنند.
کمی پیشتر از این تظاهرات در لندن، شماری از دانشجویان در کابل، پایتخت افغانستان، نیز در اعتراض به رویدادهای خشونت آمیز در بهسود و دایمرداد واقع در مناطق مرکزی افغانستان، دست به اعتراض زدند.
تظاهرات کنندگان در لندن با دادن شعارهایی از عملکرد دولت افغانستان در رابطه با حوادث بهسود و دایمرداد انتقاد کردند.
آنها همچنین از نمایندگان هزاره ها و بطور مشخص از عملکرد کریم خلیلی، معاون دوم رئیس جمهوری افغانستان و محمد محقق از رهبران هزاره ها در مجلس نمایندگان افغانستان، در قبال این حوادث انتقاد کرده و خواهان استعفای آنها شدند.
تجمع کنندگان در لندن با قرائت بیانیه ای به تظاهرات خود خاتمه دادند.
در این بیانیه آمده است: "در روزهای اخیر، بار دیگر شاهد هجوم سازمان دهی شده دسته های مسلح با بیرق طالبان تحت نام کوچی به قریه های مناطق مرکزی افغانستان در بهسود و دایمرداد بوده ایم. کوچی ها در این تهاجمات، شماری از مردم محلی بی دفاع، به شمول کودکان و زنان را کشته، صدها خانه را به آتش کشیده و مزارع را ویران کرده اند."
در بخشی دیگر از این بیانیه گفته شده: "ما به عنوان شهروندان افغانستان توجه جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشر را به فجایع انسانی که در بهسود و دایمرداد می گذرد، جلب می کنیم. ما مظاهره کنندگان که امروز اینجا جمع شده ایم به هیچ جریان و گروهی وابستگی نداشته و تنها خود را متعهد به تحقق ارزشهای دموکراسی و جامعه آزاد بدون خشونت و مبتنی بر قانون می دانیم."
تظاهر کنندگان با اشاره به اصل 14 قانون اساسی افغانستان اعلام کردند که: "ما خواستار عملی شدن ماده 14 قانون اساسی برای اسکان کوچی ها می باشیم. حکومت باید گامهای عملی و عاجل در این راستا بردارد. کوچی های واقعی نیز بخشی از باشندگان افغانستان هستند اما جریانهای قبیله سالار در درون دولت با همدستی طالبان تحت نام کوچی دست به تهاجم و تاراج ده نشینان بی دفاع می زنند."
در همین حال دهها تن از روشنفکران و فرهنگیان افغانستان نسبت به حوادث بهسود و دایمرداد اظهار نگرانی کرده و آن را مانعی بر سر راه تفاهم و همبستگی مردم افغانستان خواندند.
کوچی های واقعی نیز بخشی از باشندگان افغانستان هستند اما جریانهای قبیله سالار در درون دولت با همدستی طالبان تحت نام کوچی دست به تهاجم و تاراج ده نشینان بی دفاع می زنند.
بخشی از بیانیه تظاهرات کنندگان در لندن
شمار ی از اهل قلم افغانستان در داخل و خارج از کشور با انتشار اعلامیه ای که زیر آن نام اکرم عثمان، مجاور احمد زیار، علی محمد زهما، محمد اعظم سیستانی، قسیم اخگر، داوود سرخوش، حمیرا نگهت دستگیرزاده، و حمید عبیدی دیده می شود، خواستار برقراری فوری نظم و امنیت در منطقه، جبران خسارات مصدومین، بازسازی مناطق تخریب شده، و شناسایی و تعقیب قانونی عوامل این حوادث شده اند.
پیشتر تعدادی از نمایندگان مجلس افغانستان (ولسی جرگه) به دولت هشدار دادند که اگر معضل میان کوچی ها (عشایر) و روستاییان را در بهسود حل نکند، هزاره ها دست به اعتراضات سراسری گسترده خواهند زد.
این نمایندگان مجلس که شمار آنها به دهها تن می رسد، از چند روز پیش در اعتراض به درگیری میان کوچی ها و روستاییان در مناطق بهسود و دایمیرداد ولایت وردک، دست به تحصن زدند.
درگیری مسلحانه میان کوچی ها و روستاییان هزاره در مناطق بهسود و دای میرداد، از اوائل هفته گذشته آغاز شد و چندین کشته بجا گذاشته است. همچنین گزارش شده که دهها خانه در این درگیری به آتش کشیده شده است.
نگرانی از این که این درگیری ها گسترش یابد و جنبه قومی به خود بگیرد، در حال افزایش است.
قبائل کوچی که اصلا به قوم پشتون تعلق دارند و از حدود صد سال پیش به این سو و با گرم شدن هوا برای استفاده از علفچر (چراگاهها) به مناطق مرکزی افغانستان می‌روند، ولی ورود آنها به این مناطق همواره با بروز تنشهایی میان این قبائل و روستاییان مناطق کوهستانی هزاره‌جات به همراه بوده است.
هزاره ها حکومت های حاکم بر افغانستان را همواره متهم به حمایت از کوچی‌ها کرده و گفته اند که دولت عمدا نمی‌خواهد مشکل میان کوچی ها و هزاره ها حل شود.
در حال حاضر نمایندگان هزاره ها خواستار اسکان کوچی ها شده و بر دولت فشار می آورند که برای کوچی ها زمینه سکونت دایمی را فراهم کند.
ماده چهاردهم قانون اساسی دولت افغانستان را مکلف کرده که کوچی ها را در مناطق مناسب اسکان دهد

منبع :BBC
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2010/05/100523_l30_london_afghan_demos.shtml

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

اعلامیه شماره یک

بسمه تعالی

اعلامیه شماره یک نمایندگان جامعه هزاره در شورای ملی افغانستان

ملت مسلمان افغانستان درود و سلام خداوند بر شما و همه راهیان راه خدا

نمایندگان جامعه هزاره در شورای ملی افغانستان از حضور شکوهمندانه شما در عرصه های جهاد و مقاومت و نیز حرکت خردمندانه و صلح آمیز شما در فصل نوین دموکراسی از شما مردم تشکر نموده و حضور شما را در سه مرحله انتخابات کشور به دیده قدر می نگرند.
ملت عزیز! ما آرزو داشتیم که در فصل نوین کشور شاهد وحدت ملی، برادری، عدالت اجتماعی و ریشه کن شدن تبعیض و ظلم در کشور بوده و شاهد امن و ترقی باشیم اما حکومت 9 ساله رییس جمهور کرزی نه تنها نتوانست خواسته های اساسی جامعه افغانستان را برآورده کند که بالعکس به گسترش ناامنی و دشمنی میان اقوام با هم برادر این کشور انجامید.

جامعه هزاره که در فصل جدید، بیشتر از همه سلاح هایشان را به زمین گذاشتند و همگام با حکومت و جامعه جهانی بطرف ایجاد دولت ملی گام برداشتند. اما بر خلاف انتظارشان گروپ های مسلح تحت نام کوچی از سال 1381 به این سو هر سال غایله آفریدند و نان فقیرانه بخور و نمیر مردم بهسود را بخون تر نموده و زندگی شان را به آتش کشیدند که اوج این تهاجمات، تطبیق سیاست سرزمین سوخته در سال های 1386 و 1387 بود که طی این دو سال جمعاً 39 نفر از مردم بهسود شهید و تعدادی زخمی و هزاران خانواده مهاجر و خانه های شان به آتش کشیده شد. در سال 1388 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آقای حامد کرزی تعهداتی مبنی بر بازسازی مناطق مرکزی و تأمین امنیت مطمئن هزاره جات و ختم غایله کوچی گری به مردم سپردند و شما هم به خاطر تأمین وحدت ملی و پرهیز از یک انقسام و رویارویی شوم، بار دیگر به آقای کرزی در انتخابات ریاست جمهوری رأی دادید.

با ختم دوره انتخابات 1388 آقای کرزی تعهدات خویش را از یاد برده بار دیگر سیاست های تبعیض آمیز و قوم گرایانه آغاز شده که در نتیجه زمینه هجوم صدها نفر مسلح بنام کوچی مجهز به اقسام سلاح های سبک و سنگین به بهسود مساعد گردید. که در نتیجه تا هنوز بیشتر از سه هزار خانواده مهاجر و دارایی شان حریق و یا غارت شده و حکومت حد اقل مسوولیت خویش را در قبال این قضیه اجرا نکرده است.
نمایندگان شما در شورای ملی افغانستان رسماً در پاسخ به این تجاوزات مسلحانه جهت همبستگی و همدردی با مردم بهسود و دایمیرداد و ناهور به تاریخ 27 ثور 1389 دست به تحصن در مقابل پارلمان کشور زدند و به حکومت اعلام کردند که هرچه سریعتر مهاجمین به نام کوچی را از مناطق اشغال شده خارج سازند.
رییس جمهور روز 27 ثور 1389 سه چیز را وعده دادند:

1-          اجرای آتش بس فوری
2-          خارج شدن مهاجمین از بهسود
3-          جبران کامل خسارات مردم

نمایندگان شما امروز سه شنبه مورخ 28 ثور منتظر عملی شدن بخشی از وعده حکومت می باشد، در صورتی که از اقدامات دولت ناامید گردد مراتب بعدی را به شما ابلاغ نموده، حرکت های مدنی خویش را جهت رساندن صدای مظلومانه مردم مناطق مرکزی به گوش جهانیان ادامه خواهد داد. تا صدور اعلامیه بعدی منتظر بوده از هر گونه اقدامات پراکنده خودداری نمایید.
والسلام
نمایندگان جامعه هزاره در شورای ملی افغانستان

©

هرنوع بهره گیری ازمتن یا عکس این وبلاک با ذکرمنبع و یا نام صا حب اثر بلا ما نع است

Kuvien ja kirjoitusten kopiointi ilman tekijän nimeä on ehdottomasti kielletty