هادی میران
تهاجم کوچی ها در بهسود و قتل و غارت سیستماتیک مردم بهسود توسط آنها ازخبرهای داغ هفته های اخیر بود که از نظرگاه های متفاوت نگریسته شد. هجوم کوچیها در مناطق هزاره نشین از مصیبت های تاریخی این مردم میباشد که علیرغم دیگرگشت زمان هنوز پایانی برای آن متصورنیست. این پدیده سیاه قبل از اینکه در پرتو تئوری های جامعه شناسیک قابل پرداخت باشد بیشترینه با بازیهای سیاسی پیوند دارد که از آن در مقاطع مختلف به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده گردیده است. تحلیل کوچی و کوچیگری در افغانستان از مناظر جامعه شناسیک مستلزم بازخوانی فرهنگ، سنت و خصلت های رفتاری جامعه قبایلی پشتون میباشد که متاسفانه تا هنوز بصورت تئوریک به آن پرداخته نشده است. اما آنچه که دراین متن مورد پرداخت قرار میگیرد، پس زمینه های سیاسی هجوم کوچیها دربهسود میباشد که به عنوان بخشی ازیک بازی پیچیده کلان سیاسی توسط تیم آقای کرزی طراحی گردیده و عملی گردید.
محوراین بازی کلان سیاسی تدویر مجلس مشورتی صلح میباشد که از همان آغاز با مخالفت دولت امریکا مواجه گردید. اما از آنجاییکه برگزاری این مجلس اقدام حیاتبخش در گستره علایق سیاسی تیم آقای کرزی محسوب میگردد و بر بسیاری از رفتار و تصامیم بعدی دولت میتواند مهر مشروعیت بگذارد، گزینه های متفاوت و قاعده های متعدد رفتاری برای فراهم آوردن شرایط برگزاری این مجلس تعریف و تدوین گردید که هجوم کوچیها در بهسود یکی از همین گزینه ها میباشد. البته کسانی که در بهسود هجوم بردند صرف کوچیها نبودند بلکه دسته های منظم طالبان بودند که تحت پوشش نام کوچی وارد بهسودگردیدند تا دامنه های ناامنی را از مناطق مرکزی تا شمال گسترش دهند. آقای حنیف اتمر وزیر داخله افغانستان تعداد مهاجمین را هزار نفر گفت اما منابع موثق تعداد آنها را بالغ برسه هزار نفر ذکرکرده اند.
آقای کرزی در سالهای حاکمیت خود موارد زیادی از استراتیژی ایجاد تنش برای کنترول تنش را در معرض تماشا گذاشته است که برچیدن اقتدار محلی اسعمیل خان و تضعیف جنرال دوستم در شمال نمونه های برجسته ای از این رفتار میباشند. طرح نا امن کردن مناطق هزاره نشین و ولایات شمالی نیز از همین قواعد رفتاری میباشد که از یک سو به قصد ایجاد تنش های روانی در اذهان مردم این مناطق و از سوی دیگر برای فراهم کردن زمینه روانی برگزاری مجلس مشورتی صلح که برگزاری آن میتواند اقدامات بعدی دولت را مشروعیت ببخشد به اجرا گذاشته میشود. برگزاری مجلس مشورتی که از آن به نام مجلس مشورتی صلح تبیلغ میکنند از نظرگاه های متعدد به منزله یک رویکرد حیاتی در منظومه علایق سیاسی تیم آقای کرزی تعبیر میگردد. همانگونه که پیشنویسی از یک توافق دولت آقای کرزی باطالبان و حزب اسلامی مبنی بر جذب تدریجی آنان در بدنه دولت در مطبوعات منتشر گردیده است، برگزاری مجلس مشورتی در حقیقت نیمه تکمیل کننده پیکره این بازی میباشد که برحضور بخشی از طالبان و حزب اسلامی در ساختار دولت مشروعیت بخشیده تا فرایند آن به نظام یک دست پشتونی منجر گردد.
انجام این بازی اما آنگونه که پیشنگری شده بود بر وفق مراد حلقه قدرت صورت نپذیرفت. گسیل داشتن کوچیها در بهسود با خشم و اعتراضات وسیع هزاره ها مواجه گردید که از آن جمله تحصن دستجمعی نمایندگان هزاره در مجلس ملی در اعتراض به کشتار و غارت مردم بهسود، تظاهرات گسترده هزاره ها در کابل، بامیان و دایکندی و گسترش دامنه این اعتراضها سبب گردید که این بازی بروفق مراد بازیگران به انجام نرسد و برای مهار کردن آن گزینه دیگری را به کار گمارد. دراین آشفته بازی اما آقای کریم خلیلی که ازهمان آغاز در آن سهیم بود، گزینه مناسب و موثری بود که می توانست موج اعتراضات مردم را خاموش کرده و خود نیز با استفاده از این فرصت وارد منظومه اعتماد هزاره ها گردد. سفر آقای خلیلی در بهسود و همسویی ظاهری او بامردم در اعتراض به هجوم کوچیها، یک رفتار کاملن تعریف شده بود که در مشورت و موافقت با آقای کرزی صورت گرفت تا حداقل بازدهی آن مهارکردن خشم و اعتراضات گسترده هزاره ها و فراتر از آن تشخص بخشیدن به مهره سرسپرده دولت در منظومه اعتماد هزاره ها باشد.
معضل دیگری که هم آقای خلیلی و هم آقای کرزی از آن بیمناک بودند، استیضاح آقای خلیلی به عنوان رئیس کمیسون حوادث اضطراری توسط مجلس نمایندگان بود. قرار اطلاعات موثق صدها میلیون افغانی در این کمیسون توسط نزدیکان آقای خلیلی و آقای کرزی مورد دستبرد قرارگرفته است. آقای خلیلی به نیکی میدانست که هرگاه او درمجلس نمایندگان حضور یابد، ساز رسوایی اش بیشتر به صدا در می آید. لذا هجوم کوچیها در بهسود بهترین فرصتی بود که میتوانست ازیک سو، راه ورود آقای خلیلی را درمیان مردم هزاره باز نموده و اعتبار شکسته او را بازسازی نماید و ازسوی دیگر افکار عمومی را ازسوء استفاده ی کلانی که در کمیسون تحت نظارت او صورت گرفته است منحرف نماید. لذا بر قاعده همین بازی آقای خلیلی رهسپار بهسود گردید تا در فرایند نخست خشم و اعتراض رو به گسترش هزاره ها را عیله رفتار قوم گرایانه دولت مهار پذیر نماید و در فرایند دوم به عنوان مهره دولت کرزی وارد منظومه اعتماد هزاره ها گردد. اما در این سوی قضیه، تبلیغات دنباله داری در جریان افتاد که گویا آقای خلیلی به عنوان اعتراض به سیاست های دولت کرزی و همنوایی با مردم بهسود رهسپار بهسود گردیده است تا در جمع مقاومت گران بهسود در برابر هجوم کوچیها به درجه شهادت نایل آیند. آقای سرور جوادی نماینده ورس در مجلس نمایندگان نیز از جمله کسانی بود در این تبلیغات سهم برجسته گرفت. در حالیکه در گستره خصلت های رفتاری آقای خلیلی هیچگاهی چیزی به نام صداقت به مردم و تعهد به سرنوشت مردم وجود نداشته است. چنانچه که در سالهای گذشته نیز کوچیها در بهسود جنایات خیلی گسترده تر از امسال آفریدند، آقای خلیلی اما حتی راضی نگردید که این جنایات را محکوم نماید درحالیکه همان بهسود، همان مردم بیدفاع، همان کوچیهای مسلح و متجاوز بود.
اما اینکه امسال چه چیزی سبب گردیده است تا آقای خلیلی کاسه داغ تر از آش جلوه نماید به این دلیل است که رفتن او در بهسود قبل از همه چیز برای تیم آقای کرزی مصرف داخلی و بدون عوارض دارد. تیم آقای کرزی دریافته است که امواج درحال گسترش خشم و نفرت مردم علیه دولت آقای کرزی کسانی را در معرض مصرف سیاسی میگذارد که کنترول و مهارکردن آنها هزینه بسیار سنگین خواهد داشت. از همین رو و با درک پیامدهای اعتراضات رو به گسترش مردم، صلاح براین دانسته شد که آقای خلیلی را رهسپاربهسود گرداند تا از یک سو بحران ناشی از تهاجم کوچیها در بهسود قابل کنترول گردیده و از طرف دیگر قامت اعتبار و آبروی شکسته مهره سرسپرده دولت ترمیم پذیرگردد تا بتواند حضور هزاره ها را در مجلس مشورتی صلح مسجل نماید.
آقای خلیلی درنخستین روز ورودش در بهسود گفته بود که برای نظارت بر جریان خروج کوچیها از مناطق اشغالی، در بهسود آمده است تا خود ناظر براین پروسه باشد. حالا فرض را بر صحت این امر بگذاریم، سوال دیگری را نیز باید پاسخ گفت که او با کدام فیصله رسمی و یا عنوان امنیتی از خروج کوچیها نظارت به عمل می آورد؟ مگرایشان وزیر داخله است؟ قوماندان ژاندارم پولیس است؟ ریس ستاد نیروهای مسلح است؟ یا اینکه براساس حکم رسمی ازطرف ریس جمهور براین وظیفه مامور گردیده است؟
بخشی دیگری از بازی اینگونه طراحی گردیده است که پس از صدور فرمان کرزی مبنی بر خروج کوچیها از بهسود، این پروسه عمدن به مدت یک هفته به تعویق بیانجامد تا حضور آقای خلیلی در بهسود بیشتر مورد توجه افکار عامه قرار گرفته و انگیزه های تبلیغات بیشتری را فراهم نماید که پس از خروج کوچیها، در برگشت آقای خلیلی از بهسود در کابل، زمینه های روانی برای یک استقبال گسترده هزاره های کابل از او فراهم گردد. آقای خلیلی با توجه به خصلت های رفتاری که دارد نشان داده است که برای دولت کرزی کم هزینه ترین مهره در جامعه هزاره میباشد. از همین رو تمدید علایق سیاسی او در جامعه هزاره در راستای منافع تیم آقای کرزی تعریف میگردد و حتی تحولات سیاسی درون قومی جامعه هزاره تا آنجاییکه مقدور است توسط امکانات دولتی کنترول گردیده و در مسیر منافع تیم آقای کرزی هدایت میگردد.
آقای خلیلی اما اگر و اقعن راست میگوید که درکنار مردم قرار دارد و میخواهد که قهرمان این بازی باشد، همگام و همنوا با اعتراضات مدنی مردم تا زمانی در بهسود بماند که آقای کرزی به حل دائمی و قعطی معضل مردم بهسود وادار گردد که آن مردم زخم دیده هرسال شاهد آواره گی و درآتش کشیدن خانه های محقرشان نباشند. متاسفانه یک تعداد آدمهای ضعیف النفس دراین روزها به شدت عرق میریزند تا از قامت مصیبت خیز آقای خلیلی تندیس رهای ترسیم نمایند اما واقعیت این است که در آن سوی بازی آقای خلیلی بر سر سفره ی کرزی نشسته است و بر ارقام ثروتش افزوده میگردد. واقعیت دیگر این است که سفرخیلی در بهسود سبب گردید که معضل کوچیها همچنان حل ناشده باقی بماند تا سال دیگر این سناریوی خونین در ابعاد گسترده تر تکرار گردد.
منبع: نمای نزدیک. http://www.kabul.net.au/Topics/573.php
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر