شعراز: داکتر موسوی
دلهره
میسپارم سرنوشتم را
به دست هرچه بادا باد!
هرچه میآید و میشاید
- یا که پیشآید
گو بگو خوش باد!
سرنوشتم را،
میسپارم به جناب دوست
تا چه میخواهد،
کجاها میبرد
یا هرچه خاطرخواه خوب اوست 1
میگذارم پلکهایم را به روی هم
- همچو آن عابد که ازخود
میشود بیخود
در نیایش یا
نیایشگاه
می شوم آرام و از خود می روم تا بام 2
تا بالا
3
تا به هرجا،
تا کجا وانسوی هرجاها
فارغ از هنگامه و هنگام و از آغاز و از انجام.
میسپارم سرنوشتم را
به دستان جناب دوست
تا برد هرجا که خاطرخواه خوب اوست.
هیترو، لندن
8 فبروری 2012
…………………….
1/ گفت: رشتهای
برگردنم افکنده دوست / تا برد هرجا که خاطر خواه اوست.
2/ بام به معنی بالاترین بالاها. بام در بلخبامی و بام در
بامیان نیز به همین معنی است.
3/ با الهام از مولانای بلخی: ما ز بالا ییم و بالا میرویم
... یک روایت هم هست که "بالا" ی دومی، باید با "لا" خوانده
شود. فتامل.
لحظه ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر