رضا محمدی، شاعر و نویسنده مقیم لندن است.
منبع » بی بی سی
شاید اگر امروز در یک میهمانی جوانان لندنی صحبت از ریشههای نژادی و قومی شود، بحثی بسیار مهیجی برای سرگرمی تلقی شود. چرا که آنقدر نژادها در هم آمیختهاند که نمی توان به راستی ریشههای واقعی جمعی را پیدا کرد.
اما در همین جهان گل و بلبل هنوز سلاخیهای عظیمی مثل نسل کشیهای باور نکردنی رواندا و بوسنی یکباره مثل زخمی بسته نشده سر ریز میکند. اما این همه ماجرا نیست. صدها نوع ازین گونه نسل کشیها هنوز در جهان جادویی ما جریان دارد که چشم و گوش بشر شهرهای بزرگ، حتی خبرش را نشنیده اند.
از میان صدها روایتی که ازین نسل کشیها سراغ داریم. یکی از غمبارترین آنها، سرگذشت قوم هزاره است. هم تباران امیر خسرو بلخی و عبدالواسع جبلی دقیقا معلوم نیست از کی وارد سرنوشتی شدند که سلاخ خانه های قومی احاطه اش کرده بودند. چون هیچ کدام ازین دو شاعر بزرگ در شکایت نامههای بسیارشان از اهل زمانه، به نژادپرستی کسی اشارهای نکرده اند.
ماجرا ظاهرا قبل از آن شروع می شود که دعوای چادرنشینان و ده نشینهای بهسود شعله ور شد یا قبل از آن که در زمان طالبان در مزار شریف عده ای کشته شدند فقط به این دلیل که هزاره بودند یا قبل از آن که در مشهد ایران، کلنل پسیان، ایل هزاره را سرکوب کند.
ماجرا حتی قبل از آن شروع می شود که در ایران هزارهها بربری نام بگیرند و خیلی بهتر که بشود خاوری بشوند یعنی از خاور آمده اند. در پاکستان مغول خوانده شوند و در افغانستان نامی تحقیر آمیز محسوب شود. شاید ماجرا واقعا از روزی شروع شد که سلطان غزنه گفته بود: انگشت در کردهام هر جا قرمطی یافته ام کشتهام. یا وقتی که امیر عبدالرحمن خان به روایت کاتب دربارش، دوسوم هزارهها را یا قتل عام کرد یا فراری و دستور داد زنان را به عنوان کنیز در بازار بفروشند .
تقریبا در همه سال های پس از آن نسل کشیهای تاریخی که دقیقا مثل نسل کشی ارامنه و خیلیهای دیگر در همان روزگار انکار میشود. سایه شوم همان تیغهای آخته بی دلیل بر سر هزاره ها در هر جایی که مسافر شدهاند سنگینی می کند.
بدی بزرگ در منطقه ما، به ابهام کشاندن قصه و کتمان وقایع است. تنها سالها بعد از قتل شجاع الملک هزاره حاکم خود مختار خراسان و قتل عام ایل هزاره، تقی خاوری شاعر آوانگارد مشهدی، توانست بخشی ازین تبعیض نژادی شگفت نسبت به هزارهها را بیان کند. ایلی که حالا از سایه سالهای تحقیر با درخشش تازهای در عرصههای اجتماعی سر برآورده اند.
این بیگانگی در پاکستان باعث شده بود تا مردمی که همه عمرشان را با صلح در تجارت و زندگی امروز پاکستان صرف کرده اند محکوم به کشتاری بیدلیل و کور شوند. مثلا فکر کن، از خانه خودت در شهر پدری خودت میآیی بیرون تفنگی ترا نشانه می گیرد. میروی جنازه دوستت را نجات بدهی، بمبی منفجر میشود. دولت پاکستان پاسخگو نیست. چرا که دو سال پیش در مقابل سلاخی عظیم بلوچها نیز نه کسی پاسخی خواست و نه کسی پاسخی داد.
هزارهها اما اقلیتی کم جمعیت اند. به گواهی سایت آمار وزارت دفاع آمریکا مردمی تجارت پیشه و صلح طلباند. هزارهها هنوز هم صلح طلباند. آنها جنازههای کشته گان خویش را دفن نکردند تا رد خونشان از خیابان ها پاک نشود و مثل کارگران مزارع موز در داستان گابریل گارسیا مارکز ناگهان از حافظه تاریخ پاک شوند. آنها تفنگ به دست نگرفتند تا خون را با خون جواب بدهند. شروع کردند به نامه نوشتن.
یکی از این نامه ها، نامه ایست با امضای شاعران جهان. بیش از دوصد و هفتاد نفر از مهمترین شاعران جهان و به مدد جهان جدید از بیش از هفتاد کشور دنیا، نامهای نوشتهاند تا همراهی خویش را با این حرکت صلح طلبانه اعلام کنند و نشان دهند که خون بیگناه شاعران جوان هزارهای که با دیگر دوستان هم تبارشان در جهان عقلانی جدید تنها برای یک بازی بیمناک قومی به زمین ریخته، همدردان جهانی بسیاری دارد. چنان که این شاعران در همه فجایع انسانی دیگر نیز دلهای غمگینشان می تپد.
شاعران به عنوان رسولان رویای آدمی و وارثان خرد و سخن، نامهای به اهل سیاست را امضا کردهاند تا مردان سیاست راه خون ریزی بیشتر انسانها را بگیرند. چرا که انسان معاصر دیگر نژاد ندارد و نمیتوان برای نژاد گرایی، گروهی را از حقی محروم کرد. و بعد خون همه انسانها یک رنگ است. خون هر کسی که از فرزندان آدم به زمین می ریزد. خون پسر انسان است. این همه خواسته شاعران جهان در این نامه است.
این نامه که روز گذشته منتشر شد از سوی شاعرانی امضا شده که برندگان جایزه نوبل و پولیتزر و برندگان جوایز ملی و قارهای و همچنین دبیران انجمن های قلم و گردانندگان فستیوالهای بین المللی شعر هستند.
در بخشی از این نامه آمده است: "اکنون بیشتر از یک قرن مردم هزاره قربانی جنایات سازمان یافته همچون نسل کشی، برده داری، تجاوز جنسی، جنایات جنگی و تبعیض هستند."
نامه شاعران جهان خطاب به دبیر کل سازمان ملل متحد، بان کی مون، خوزه مانوئل باروسو، دبیر کمیسیون اروپا و باراک اوباما رییس جمهور آمریکا است و از آنان خواسته شده تا اقداماتی را روی دست بگیرند که امنیت و سلامت مردم هزاره تضمین شود.
کامران میرهزار، که متن این نامه را تهیه کرده به خبرگزاری بخدی در همین باره توضیح داده که:"ماده دوم کنوانسیون جلوگیری و مجازات نسل کشی با وضعیت مردم هزاره همخوانی کامل دارد و جهان نباید بیش از این، پاک سازی قومی و نسل کشی مردم هزاره را نادیده بگیرد."
در نامه آمده است که هزاره ها در افغانستان، با وجود نیروهای خارجی، به شکل سازمان یافته از سوی گروههای تروریستی چون طالبان مورد حمله قرار می گیرند.
گفته شده است: "مسیرهایی که مردم هزاره مسافرت می کنند؛ توسط طالبان مسلح مسدود شده، وسایط نقلیه آنان (هزاره ها) غارت و مسافرانشان کشته می شوند. در مرکز افغانستان جایی که جمعیت قابل توجهی از مردم هزاره به حاشیه رانده شده اند، آنان به حقوق مشروع و اولیه خود دسترسی ندارند."
در ده ژانویه سال جاری نیز، بر اثر دو حمله جداگانه در شهر کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، بیش از ۱۰۰ هزاره کشته شدند. پاکستان از جمله کشورهایی است که شاهد کشتار هزاره ها از سوی گروه های تندرو مذهبی چون لشکر تروریستی جنگوی است.
شاعران جهان از رهبران جهان می خواهند که در مورد مردم هزاره وضعیت اضطراری اعلام شود؛ بر حکومتهای افغانستان و پاکستان فشار دیپلماتیک وارد شود تا به تبعیض و حمایت از گروه های تروریستی پایان دهند.
در بخشی از نامه شاعران آمده: "یک کمیسیون بین المللی حقیقت یاب برای جنایاتی که علیه مردم هزاره صورت گرفته تشکیل شده، پروندههای جامع نسل کشی و نقض حقوق بشر در این مورد را در دادگاه هایی همچون دادگاه بین المللی جزایی باز کنند. این نامه توسط شاعران نام آشنایی از آمریکا و انگلیس و فرانسه امضا شده است."
گابریل روزنتاک ایرلندی، ارنا متجوستویک کروات، ساچیدندن هندی، یوری تولویت استونیایی، آنجلینا لونگرنس آمریکایی، آندریا گاربن ایتالیایی، جورج گورگوری رومانیایی و نیل چرکوفسکی آمریکایی از جمله این شاعرانند.
همه این ماجرا هم به خواستهای مثل خواسته خالد حسینی در آخر کتاب بادبادک باز/ کاغذپران باز را دارند. جایی که شخصیت داستان به مردی از نسل گذشته اش می گوید: این پسر نام دارد. او را به قومیتش نشناسید. به نامش بشناسید.
لینک سایت بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/02/post-467.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر