نمیگویم در این کتاب، همهی روایتها آنچنان که واقعاً بودهاند، انعکاس
یافتهاند. اما میتوانم بگویم که تلاش کردهام همهی روایتها، آنچنان که در ذهن
من انعکاس یافتهاند، روی صفحه بیایند. چارچوب نگاه من، به هیچوجه همهی واقعیتها
را شامل نشده است. واقعیتها، بهخصوص در سه دههی دشواری که من و نسل من از آن عبور
کردهایم، لایههای هزارتو داشتهاند.
در این زمان، فریب و ریا و دروغ و جعل و تحریف،
نه تنها بر واقعیتها، بلکه بر انسانها نیز پوشش زمختی داشته است. من از ورای این
پوشش زمخت، تنها توانستهام آنچه را در ذهن خود یافتهام، روایت کنم. فکر میکنم این
روایت، اگر چند کامل نباشد، گرههای زیادی را از زبانهای دیگر باز خواهد کرد که روایتهای
دیگری را نیز از این سه دههی دشوار و سخت، بر صفحهی کاغذ پیاده کنند. به اینگونه،
آفتاب حقیقت، از حجاب ریا و کتمان و تحریف، آشکارتر خواهد شد و درخشش آن، نوری شفافتر
خواهد یافت.
مطلب بشتر را از اینجا بخوانید» http://urozgan.org/fa-AF/article/3031/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر