لحظه ها بدرقه راه سبز تان

به صفحه لحظه ها خوش آمدید؛ لحظه ها، نگاهی به دیروز و امروز دارد به امید عدالت ،آزادی وآگاهی فلش می زند. لحظه ها برای یاد و مشق زندگی به میان امده است.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

'عکس کندن' سرگذشت عکاسی در افغانستان

علی کریمی
استاد دانشگاه کابل
این عکس مسعود حسینی، برنده جایزه پولیتزر شد
مردم دنیا افغانها را بیشتر به عنوان سوژه های خوبی برای عکاسی می شناسند و کمتر به عنوان عکاسان خوب. امسال اما وقتی جایزه پولیتزر در بخش عکاسی خبری به مسعود حسینی یک عکاس جوان افغان تعلق گرفت، این نگاه تغییر کرد.
در افغانستان هنر عکاسی تاریخ طویل، و نه زیاد شناخته شده ای دارد، که این یادداشت می کوشد تا به اجمال به آن بپردازد.

در سال ۱۸۶۹ میلادی، عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان که در جنگ علیه امیر شیرعلی خان شکست خورده بود رو به شمال کرده و به سمرقند می گریزد و پناهنده سیاسی امپراطوری روسیه می شود.
مقام های روسی از او به خوبی استقبال می کنند. امپراطور الکساندر دوم، قبل از اینکه او را به سن پترزبورگ دعوت کند، از او میخواهد عکس خود و مقام های همراهش را برایش بفرستد.
حاکم سمرقند او و دیگر همراهانش را به یک عکاسخانه می برد تا عکس آنها را بگیرد. ولی در آنجا هیچ یک از همراهان عبدالرحمن خان حاضر نمی شوند که در برابر دوربین عکاسی بنشیند.
مسعود حسینی عکاس افغان امسال برنده جایزه پولیتزر در بخش عکاسی خبری شد
آنها می گویند: "هر کس که عکسش گرفته شود، کافر می شود." عبدالرحمان در کتاب "تاج التواریخ" کتاب خاطراتی که به او منسوب است، می نویسد: "پیش از این فکر می کردم که مردم ما کمی هوش دارند، حالا مطمئن شدم که هیچ هوشی در سر آنها نیست".
سردار جوان افغان که هنوز به تندخویی دوران سلطنت اش نرسیده بود، ناگزیر تنها عکس خود را گرفته و به امپراطور روس می فرستد.
همزمان با این، در آنسوی مرزهای جنوبی کشور هم یک افغان در حال عکاسی بود. امیر شیرعلی خان رقیب عبدالرحمن در همین سال رهسپار جنوب شده و در شهر امباله در هند، مهمان امپراطوری بریتانیا می شود.
او در دربار امباله وقتی که با برتانیایی‌ها مذاکره می کرد، جان بورک، عکاس نظامی که بعدها به افغانستان هم آمد، از او عکسی گرفت که امیر افغان را با شمشیری در دست روی یک چوکی(صندلی) نشان می دهد. این عکس نخستین عکس یک پاد شاه افغانستان است.
"از عکس‌های سیاه و سفید امیر حبیب الله خان تا جایزه ی پولیتزر مسعود حسینی، عکاسی در افغانستان راه دراز و پرماجرایی را پیموده است، ولی قصه جنگ و خشونت در افغانستان تغییر زیادی نکرده است."
پس از این، خارجی های زیادی به عکس گرفتن از افغانها ادامه دادند. ولی خود افغانها به عکس گرفتن، یا آنگونه که روستائیان افغان آن را می خوانند "عکس کندن"، سالها بعد و در اوایل قرن بیستم شروع کردند. البته "عکس کندن" نیز امتیازی بود که فقط درباریان از آن بهره می بردند و از دربار شروع شد.

شاه عکاس

نخستین عکاس افغان امیر حبیب الله خان، پادشاه افغانستان (۱۹۰۱-۱۹۱۹) است. حبیب الله مرد خوشگذرانی بود و علاقه زیادی به مظاهر دنیای جدید داشت. او اولین بار موتر(ماشین) را به افغانستان آورد که "رولز رویس" سیاهی بود که حکومت بریتانیا به او هدیه داده بود. او دیگر چیزهای نو مانند سینما و تلفن و عکاسی را نیز به کابل آورد و به خصوص علاقه زیادی به عکاسی داشت.
فیض محمد کاتب، مورخ و واقعه نگار دربار حبیب الله خان، در جلد چهار "سراج التواریخ" می گوید در اوایل سال ۱۹۰۹ میلادی امیر حبیب الله خان که به قول او به "لهو و لعب و سیر و شکار و ترک کار" مصروف بود، از هندوستان "هزاران روپیه" را وسایل عکاسی خریداری کرده و قسمتی از ضلع شمالی ارگ شاهی را به استدیوی عکاسی تبدیل کرد.
نخستین عکاس افغان امیر حبیب الله خان، پادشاه افغانستان (۱۹۰۱-۱۹۱۹) بود.
امیر، گروهی از درباریان را با فنون عکاسی آشنا کرد تا کار شستن و روتوش عکسها را انجام بدهند. این شاگردان بیشتر از اعضای دربار بودند: میر حسام الدین رسام، از سادات غزنی، نقاش معروف دربار که
نقاشی دیواری می کشید، همراه با دو برادرش میر عبدالرئوف و سید جواد و نیز دو غلام بچه دربار به نام های امان بیگ شغنانی و محمدایوب خان ایلخانی هزاره از اولین کسانی بودند که با فنون عکاسی آشنا شدند.
امیر حبیب الله و شاگردانش ابتدا عکس شهزاده گان، سرداران، و اعیان را می گرفتند و آنها را به صاحبان عکس فروخته و درآمد آنرا صرف یتیم خانه ای می کرد که در سال ۱۹۱۱ تاسیس کرده بود.
به نوشته فیض محمد کاتب، امیر حبیب الله از این طریق، هفتاد هزار روپیه برای یتیم خانه جمع کرد.
گفته می شود همزمان با استدیوی عکاسی که در قصر سلطنتی در کابل ایجاد شده بود، یک عکاس هندی نیز در شهر کابل، عکاسخانه ای باز کرده بود و از مردم عادی عکس می گرفت، ولی این موضوع را کاتب در "سراج التواریخ" ذکر نکرده است. ولی می توان حدس زد که پس از چند سال احتمالا افراد بیشتری غیر از خود امیر، صاحب دوربین شده بودند. چون در سال دوم روزنامه "سراج الاخبار" در سال (۱۹۱۲ ) یک مسابقه عکاسی برگزار شده بود.
روزنامه سراج الاخبار در گسترش عکاسی سهم مهمی را ایفا کرد. این روزنامه که در سال ۱۹۱۱ توسط محمود بیگ طرزی تاسیس شد، در سال اول نشراتی اش چون به صورت لیتوگرافی چاپ می شد امکان درج عکس در آن وجود نداشت ولی از سال دوم که چاپ آن به صورت تیپوگرافی ادامه یافت به چاپ عکس هم شروع کرد.
امیر حبیب الله خان اکثر عکسهایی را که خود می گرفت در این جریده دولتی چاپ می کرد. در سال دوم سراج الاخبار یک مسابقه عکاسی برگزار شد که بیشتر درباریان در آن شرکت کردند.
حبیب‌الله خان که زنان زیادی داشت، دوست نداشت کسی دیگری از همسران او عکس بگیرد، لذا خود دوربین به دست می گرفت و از آنها عکاسی می کرد
نتیجه مسابقه در شماره دوم با چاپ دو عکس برنده اعلام شد. اولی عکسی است از باغ استالف در شمال کابل که توسط معین السلطنه سردار عنایت الله خان گرفته شده بود و دیگری عکسی از باغ سردار غلام حیدرخان در جلال آباد که توسط محمد شریف خان "غلام بچه خاص حضور اعلیحضرت همایونی". در این مسابقه هر دو عکس "درجه اول" اعلام شده اند.
البته امیر حبیب الله خان یگانه، شاه عکاس نبود، در ایران نیز ناصر الدین شاه قاجار که عکاسی را در کشورش گسترش داد خود عکاس بود. جانشین او مظفرالدین شاه که سینما را به ایران آورد، بیشتر عکاسی را دوست داشت و خود عکس می گرفت.

عکسی که منجر به کشف شهری شد

از دیگر شاهان افغان که به عکاسی علاقه زیادی داشته اند، ظاهر شاه است که نه تنها عکاسی بلکه شوق و ذوق خوبی در دیگر هنرها نیز داشت. عکسی که او از یک مجسمه شکسته در یکی از سفرهایش در شمال افغانستان گرفت، باعث شد هیات باستانشناسی فرانسه در افغانستان شهر یونانی-باختری "آی خانم" را کشف کنند که سالها در پی آن به کاوشگری مشغول بودند.
او که در فرانسه درس خوانده بود، در کنار عکس‌های مسافرتی به عکسهای آبستره هم علاقه داشت. در "سلطنتی در تبیعد" (۲۰۰۳)، فیلم مستندی که عتیق رحیمی درباره او ساخته است، برخی از کارهایش را می بینیم که به شکل جالبی از ذوق سلیم او در هنر مدرن حکایت می کند.
پس از قتل امیرحبیب الله خان در سال ۱۹۱۹ و روی کار آمدن امیر امان الله خان، هنر عکاسی بیشتر در افغانستان گسترش یافت. امان الله خان در سفر اروپایی اش در سال ۱۹۲۷ در کنار دیگر چیزهایی که با خود به کابل آورد، خرید وسایل عکاسی از شهر درسدن آلمان، برای برادرش بود. عکس و عکاسی در افغانستان بیش و بیشتر گسترش یافت و در دربار عکاسان تربیت شده همیشه حضور داشتند.

نخستین عکس از یک قتل سیاسی

محمود طرزی مدیر مسئول سراج الاخبار نخستین مسابقه عکاسی را در این نشریه به راه انداخت
نادرشاه پادشاه افغانستان در سالهای که خود هرچند عکاس نبود، عکسهای زیادی از او وجود دارد. ولی مهمترین عکسی که از او در دست است، از آخرین لحظه حیات او است: یک عکاس احتمالا افغان، از صحنه یی که نادرشاه به دست عبدالخالق به قتل می رسد عکسی گرفته و آن را به انگلستان فرستاده و روزنامه های انگلیسی آن عکس را با هیاهوی زیاد به چاپ رساندند.
روزنامه "اخبار مصور لندن" نوشته است که هنوز هیچ عکسی از لحظه ی قتل یک رهبر سیاسی گرفته نشده است و این عکس در نوع خود "منحصر بفرد" است. فقط از زمانی که در مادرید به کالسکه شاه و ملکه اسپانیا یک بمب دستی انداخته شد عکسی وجود دارد که در سال ۱۹۰۶ در روزنامه ها به صورت وسیع منتشر شد.

دوربین فوری

در زمان سلطنت طولانی ظاهر شاه، غیر از خود شاه دو عکاس دیگر نیز در افغانستان وجود داشتند که هر دو بیشتر برای حکومت کار می کردند. یکی صاحب داد، عکاس رسمی امان الله خان بود که از طرف وی به لندن فرستاده شده بود تا فن عکاسی را بیاموزد و دیگری مامور محمد شاه.
اما آنچه که در دوره ظاهر شاه اهمیت دارد ظهور کمره های صندوقی چوبی است که در افغانستان به «کمره فوری» شهرت دارد که باعث گسترش بی سابقه عکاسی در افغانستان شدند.
این کمره ها/دوربین‌ها که بسیار ارزان و ساده هستند روی سه پایه قرار می گیرند و لنز آن در یک صندوق چوبی قرار دارد و می تواند بر روی کاغذ عکس های سیاه و سفید را در چند دقیقه چاپ کند.
احتمال این وجود دارد که این دوربین‌ها از هند به افغانستان آمده باشند، ولی برخی نیز گفته اند که برای اولین بار یک تاجر یهودی یکی از این دوربین‌ها را از خارج به افغانستان آورد و شخصی بنام "افندی" که عکاس مشهور و از شاگردان مامور محمد شاه بود، به تقلید از آن، تعداد زیاد دوربین ساخت.
کمره فوری که تا هنوز تعدادی از آن در کابل و ولایت های افغانستان یافت می شود، در واقع یک کمره خیابانی است که عکاسان در کنار خیابان گذاشته و از مردم عکس می گیرند. این کمره ها، جادوی عکاسی را از قصرها و دربارهای سلطنتی به درون مردم آوردند.
عکسی که ظاهرشاه پادشاه افغانستان از یک مجسمه شکسته در یکی از روستاها گرفت، باعث شد هیات باستانشناسی فرانسه در افغانستان شهر یونانی-باختری "آی خانم" را کشف کنند
فراگیری این نوع کمره در اواسط دهه ۱۹۵۰ اتفاق افتاد، زمانیکه دولت تصمیم گرفت تا شناسنامه یا تذکره را با عکس صادر کند. پیش از آن تذکره ها بدون عکس و فقط با نشان انگشت صادر می شدند.
به این منظور دولت، آقای افندی را که تا آن زمان بیشتر در عکاسخانه سعادت، در جاده میوند مشغول بود، استخدام کرد تا گروهی را جهت کار با کمره فوری آموزش دهد و آنها با مامورین توزیع شناسنامه به ولایت ها سفر کنند.
ظهور این تکنالوژی نوین، به خصوص در قریه ها و ولایات افغانستان یک اتفاق بسیار عجیب بود. در قندهار از جمله یک سید (احتمالا از شاگردان افندی) اولین کسی بود که در این شهر با کمره فوری اش عکاسی را رواج داد.
مردم قندهار شایعاتی را درباره این عکاس و دستگاه جادویی اش پخش کردند از جمله اینکه، سید سحر و جادو بلد است، از او باید در حذر بود چون او می تواند با چشمهایش عکس آدم را بگیرد. سالها وقت گرفت تا قندهاری‌ها به عکس گرفتن عادت کردند.
دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ پروژه های توسعه ای دولت به کمک شوروی و ایالات متحده گسترش یافت و افغانستان با ساخت شاهراه‌ها، فرودگاه‌ها و قرار گرفتن در مسیر سفر های اروپایی دروازه هایش به سوی دنیای نو کاماً باز شد.
با گسترش مطبوعات و پایه گذاری خبرگزاری دولتی، باختر، موسسه افغان فلم و دیگر موسساتی که بخشی از کارشان عکاسی بود، این هنر گسترش بسیار زیادی یافت. کمره فوری همچنان تا اواخر حکومت طالبان وسیله مسلط عکاسی مردمی به شمار می رفت که در خیابانهای شهر می شد همیشه تعدادی از آن را یافت.

دوربین و تفنگ در کنار هم

در افغانستان این جنگ بوده است که بیشترین عکاسان را به این کشور کشانده است.کمره و تفنگ همواره در کنار هم قرار داشته اند. در سال ۱۸۷۹ یک عکاس ایرلندی به نام جان بورک که در ارتش بریتانیا خدمت می کرد، برای نخستین بار با کمره اش به افغانستان آمد و از صحنه های جنگ دوم افغان-انگلیس و نیز زندگی عادی مردم عکس گرفت.او نخستین عکاس جنگ بود که افغانستان را از طریق تصاویرش به عنوان سرزمینی وحشی با مردمانی جنگجو به دنیا معرفی کرد.
رضا دقتی عکاس ایرانی-فرانسوی و استیو مک کیوری، عکاس آمریکایی، دو تن از مشهورترین عکاسان جنگ در دوره جهاد افغانستان هستند.
این سنت ادامه یافت تا اینکه در دهه ۱۹۸۰ عکاسان جنگ، این بار برای جنگ افغان-شوروی به این کشور آمدند و از چریک ها و مجاهدین و کمونیست های افغانستان عکس گرفتند.
اکثر این عکاسان، خارجی بودند و افغانها سوژه های جذاب. ملاهای مجاهد، کمونیست های جوان، زنان بیوه، کودکان معلول، خانه های خراب، گروه های مهاجر و غیره. رضا دقتی عکاس ایرانی-فرانسوی و استیو مک کیوری، عکاس آمریکایی، دو تن از مشهورترین عکاسان جنگ در دوره جهاد افغانستان هستند.
اما افغانها نیز در این دوران برای نخستین بار از جنگها عکس گرفتند. گروه های مجاهدین که برخی از آنها در فعالیت های رسانه ای قوی تر بودند عکاس جنگ داشتند و عکسهای زیادی از صحنه های جنگ و جنگجویان گرفته و منتشر می کردند.
از آن جمله می توان از نصرالله پیک عکاس و فلمبردار عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت و یوسف جان نثار عکاس و فیلمبردار احمدشاه مسعود نام برد که هر دو در واقع چریک هایی بودند که از ناگزیری به جای تفنگ، با خود دوربین حمل می کردند.
نصر الله پیک حتی در سالهای جنگ داخلی در کابل (۱۹۹۲-۱۹۹۵) یک نمایشگاه عکس از زندگی مردم کابل در گرماگرم جنگ راه اندازی کرد.

تصویر حرام

با به قدرت رسیدن طالبان در سال ۱۹۹۴ عکاسی و سینما و موسیقی و تلویزیون و نقاشی اشیای زنده ممنوع شد. در زمان طالبان روزنامه ها بدون عکس منتشر می شدند و خواننده ها در رادیو بدون موسیقی آواز می خواندند. تنها استثنا در گرفتن شناسنامه یا تذکره بود که مردها اجازه داشتند به این منظور با عمامه عکس بگیرند – و زنها نشان انگشت بگذارند. به این دلیل، عکاسان کمره های فوری در این زمان هم بی کار نماندند.
ولی در کنار این همه سختگیری، شماری از عکاسخانه ها مخفیانه از محافل عروسی عکس می گرفتند و فیلم را برای چاپ به پیشاور پاکستان می فرستادند. حتی خود سربازان طالب نیز به گرفتن عکس شوق زیادی داشتند؛ ملاهای جوان با چشمهای سرمه کشیده و تفنگها در دست، گاه نشسته در میان گلهای پلاستیکی عکس می گرفتند. تعدادی از این عکس‌ها پس از سقوط طالبان در انترنت منتشر شدند.

پس از طالبان

پس از سقوط طالبان برخی از افغانهایی که سالها در خارج مهاجر بودند به کشور بازگشتند. برخی از آنها مهارت ها و هنرهایی را نیز با خود آوردند. عکاسان آماتور و حرفه ای زیادی درست در اولین سالهای حکومت جدید ظهور کردند.
نجیب الله مسافر، کسی که در زمان حکومت کمونیستی از رشته هنرهای زیبای دانشگاه کابل فارغ شده بود، اولین نمایشگاه عکاسی پس از طالبان را در سال ۲۰۰۲ برگزار کرد که در آن عکسهایی را از مناطق مرکزی افغانستان به نمایش گذاشت.
رضا دقتی دوباره به افغانستان آمد و این بار "مرکز رسانه ای آینه" را برای آموزش عکاسی به جوانان افغان تاسیس کرد.
"عکس آقای حسینی که برنده جایزه پولیتزر شد، دخترک ۱۲ ساله ای را نشان می دهد که در میان اجساد خون آلود کشته شده گان بمب گذاری روز عاشورای ۱۳۹۰ در کابل ایستاده است و فریاد می کشد. این عکس دلخراش در ادامه تمام عکس‌های خوبی است که از افغانستان گرفته شده و فقط مرگ و ماتم در آنها دیده می شود.آیا پولیتزر بعدی افغانستان می تواند به عکسی تعلق بگیرد که در آن از خون و خشونت خبری نباشد؟"
در این مرکز تعداد زیادی از جوانان زیر نظر آقای دقتی و دیگر عکاسان خارجی آموزش دیدند که برخی از آنها امروز چهره های شناخته شده ای در عکاسی خبری افغانستان هستند و برای رسانه های بین المللی از افغانستان عکس می گیرند. از جمله مسعود حسینی که امسال جایزه پولیتزر را گرفت یکی از شاگردان آینه است که از سال ۲۰۰۷ به این سو برای خبرگزاری فرانسه کار می کند.
از عکس‌های سیاه و سفید امیر حبیب الله خان تا جایزه ی پولیتزر مسعود حسینی، عکاسی در افغانستان راه دراز و پرماجرایی را پیموده است، ولی قصه جنگ و خشونت در افغانستان تغییر زیادی نکرده است.
عکس آقای حسینی ترانه امیری دخترک ۱۲ ساله ای را نشان می دهد که در میان اجساد خون آلود کشته شده گان بمب گذاری روز عاشورای ۱۳۹۰ در کابل ایستاده است و فریاد می کشد.
این عکس دلخراش در ادامه تمام عکس‌های خوبی است که از افغانستان گرفته شده و فقط مرگ و ماتم در آنها دیده می شود. آیا پولیتزر بعدی افغانستان می تواند به عکسی تعلق بگیرد که در آن از خون و خشونت خبری نباشد؟
منبع: بی بی سی

هیچ نظری موجود نیست:

©

هرنوع بهره گیری ازمتن یا عکس این وبلاک با ذکرمنبع و یا نام صا حب اثر بلا ما نع است

Kuvien ja kirjoitusten kopiointi ilman tekijän nimeä on ehdottomasti kielletty